برخی از آثار یاد مرگ

مرگ، حقیقتی قطعی و غیر قابل انکار:

مرگ حقیقتی قطعی و غیرقابل انکار برای هر موجود زنده می‌باشد که خداوند چشیدن طعم آن را به عنوان یک قانون کلّی بیان نموده، می‌فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‌»؛ (1) «همه کس چشنده مرگ است.»

این آیه دلالت بر عمومیت سخن حق تعالی دارد و اینکه هر صاحب نفسی ناچار و ناگزیر است از چشیدن طعم مرگ، و تفاوتی نمی‌کند که این موجود حیوان باشد یا گیاه و یا فرشته؛ پس هر موجود زنده‌ای به ناچار خواهد مرد. مگر خداوند تعالی که او زنده است و نمی‌میرد و او اوّل و آخر تمام اشیاء است.»کُلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ * وَ یبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ‌»؛ (2) «هر کس که بر زمین موجود است در معرض فنا است و پاینده است ذات پروردگار تو.»

مرگ حقیقتی است که هر روز به طور آشکار آن را مشاهده می‌کنیم و یا چیزی در رابطه با آن می‌شنویم؛ امّا انسانی که علاقمند به زندگی دنیایی است و به بازیهای دنیایی سرگرم شده و گمان می‌کند که مرگ، نابودی است و زندگی بعد از آن هرگز معنایی ندارد، از یاد مرگ می‌ترسد و از نشانه‌های آن فرار می‌کند؛ در حالی که خداوند چنین انسانهایی را مورد خطاب خویش قرار داده، می‌فرماید: «أَینَمَا تَکُونُوا یدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنتُمْ فِی بُرُوجٍ مُّشَیدَةٍ»؛ (3) «هر کجا باشید، مرگ شما را فرا می‌گیرد؛ اگر چه در کاخهای بسیار محکم باشید.»

«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ و مُلَقِیکُمْ‌»؛ (4) «بگو: مرگی که شما از آن می‌گریزید حتماً شما را ملاقات خواهد کرد.»

خداوند در آیات فوق به این مطلب مهم اشاره می‌فرماید که فرار از مرگ فایده‌ای ندارد و یقیناً روزی مرگ انسان فرا می‌رسد و این حقیقتی قطعی در عالم وجود است. 


اهمّیت یاد مرگ:

یاد مرگ، نقشی بسیار سازنده در زندگی انسان دارد به گونه‌ای که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به یاد آورندگان آن را، هم درجه شهدا معرفی می‌کند: «قِیلَ یا رَسُولَ اللَّه هَلْ یحْشَرُ مَعَ الشُّهَداءِ اَحَدٌ. قالَ نَعَمْ مَنْ یذْکُرُ الْمَوْتَ بَینَ الْیوْمِ وَاللَّیلَةِ عِشْرِینَ مَرَّةً؛ (5) به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کردند: آیا کسی با شهدا محشور خواهد شد؟ فرمود: بلی، کسی که در شبانه روز بیست مرتبه مرگ را یاد کند.»

ایشان همچنین این افراد را زیرک‌ترین مردم می‌داند: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله‌ای الْمُؤْمِنِینَ اَکْیسُ. فَقالَ أَکْثَرُهُمْ ذِکْراً لِلْمَوْتِ وَأَشَّدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْداداً؛ (6) از حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله سؤال شد: زیرک‌ترین مردم چه کسی می‌باشد؟ فرمود: آن کس که بیشتر یاد مرگ کند و زیادتر مهیای آن شده باشد.»

و این یاد مرگ به قدری مهم است که حضرت علی علیه السلام برای آن حقّی قائل شده، می‌فرماید: «ما اَنْزَلَ الْمَوتَ حَقَّ مَنْزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَداً مِنْ اَجَلِهِ؛ (7) کسی که فردا را از زندگی خود بشمارد، حق مرگ را چنان که در خور آن است رعایت نکرده است.»

چگونه ممکن است انسان از کنار این مسئله به راحتی بگذرد و آن را نادیده بگیرد؛ درحالی که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «ما مِنْ اَهْلِ بَیتِ شَعَرٍ وَلا وَبَرٍ اِلّا وَمَلَکُ الْمَوْتِ یتَصَفَّحُهُمْ فِی کُلِّ یوْمٍ خَمسَ مَرَّاتٍ؛ (8) هیچ خانواده‌ای؛ از شهر نشین و بادیه نشین نیست مگر اینکه فرشته مرگ شبانه روزی پنج بار آنان را از نظر می‌گذراند.»

اهمّیت یاد مرگ به اندازه‌ای است که حضرت مسیح علیه السلام در جواب حواریین که سؤال کردند؛ «مَنْ اَولِیاءُ الَّذِینَ لا خَوفٌ عَلَیهِمْ وَلاهُمْ یحْزَنُونَ؛ اولیایی که هیچ ترس و اندوهی بر آنها نیست چه کسانی هستند؟» یکی از ویژگیهای اولیای خدا را دوست داشتن یاد مرگ و رها نمودن یاد دنیا معرفی می‌کند و می‌فرماید: «اَحَبُّوا ذِکْرَ الْمَوْتِ وَتَرَکُوا ذِکْرَ الْحَیاةِ؛ (9) یاد مرگ را دوست دارند و یاد زندگی را رها می‌کنند.»


همچنان که سیره عملی ائمّه معصومین علیهم السلام نیز در هنگام یاد مرگ این گونه بوده است. 

به عنوان نمونه در مورد حالات امام حسن مجتبی علیه السلام نقل شده است که: «اِذا ذَکَرَ الْمَوْتَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْقَبْرَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْبَعْثَ وَالنُّشُورَ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْمَمَرَّ عَلَی الصِّراطِ بَکَی وَاِذا ذَکَرَ الْعَرْضَ عَلَی اللَّهِ ذِکْرُهُ شَهَقَ شَهْقَةً یغْشَی عَلَیهِ مِنْها؛ (10) وقتی یاد مرگ می‌کرد، می‌گریست. و چون یاد قبر می‌کرد، می‌گریست. و چون از [قیامت و] بعث و نشور یاد می‌کرد، می‌گریست. و چون متذکّر عبور از صراط می‌شد، می‌گریست. و هر گاه به یاد توقف در پیشگاه خدای تعالی [در محشر] می‌افتاد، فریادی می‌زد و بی هوش [روی زمین] می افتاد.»

فکر کردن در مورد مرگ به قدری دارای تأثیرات مفید است که از برترین اندیشه‌ها و برجسته‌ترین عبادتها شمرده شده است؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در این باره می‌فرماید: «اَفْضَلُ الْعِبادَةِ ذِکْرُ الْمَوتِ وَاَفْضَلُ التَّفَکُّرِ ذِکْرُ الْمَوتِ؛ (11) برترین عبادت یاد مرگ است و برترین تفکّر یاد مرگ است.»


آثار یاد مرگ:

یاد مرگ دارای آثار بسیاری می‌باشد که در منابع اسلامی به آنها اشاره شده است. ما در این نوشتار به برخی از آنها خواهیم پرداخت:

1. غفلت زدایی و آگاهی بخشی 

از جمله آثار یاد مرگ، رهایی از غفلت و هشیاری نسبت به حقایق مهم پیرامونمان می‌باشد. در واقع، ما انسانها از یاد مرگ می‌ترسیم و فریب دنیا را می‌خوریم و به بازیچه سرگرم می‌شویم؛ در حالی که برای آخرت آفریده شده ایم؛ ولی این دنیا را که در آن هستیم دوست داریم. هیچ گاه نباید فراموش کنیم که زندگی ما نَفَسهایی است که شمرده می‌شود و چون نَفَسی بگذرد، قسمتی از آن کاسته شده و قدمی به مرگ نزدیک‌تر شده ایم. و باید گفت: «جثّه‌های خاموش، تو را موعظه می‌کند و مرده ساکت به تو می‌گوید، استخوانهای پوسیده و تنهای خفته سخن می‌گوید و قبر تو را که هنوز زنده مانده‌ای میان قبرها نشان می‌دهد.» (12) 

امام صادق علیه السلام در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ بر بیداری روح و جان آدمی می‌فرماید: «ذِکْرُ الْمَوتِ یمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللَّهِ وَیرِقُّ الطَّبْعَ وَیکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیطْفِی ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیحَقِّرُ الدُّنْیا؛ (13) یاد مرگ خواهشهای باطل را از دل زایل می‌کند و ریشه‌های غفلت را می‌کند و دل را به وعده‌های الهی قوی و مطمئن می‌گرداند و طبع را رقیق و نازک می‌سازد و عَلَمهای هوا و هوس را می‌شکند و آتش حرص را فرو می‌نشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار می‌سازد.»


به همین دلیل است که هر امر مربوط به مرگ، می‌تواند عامل بیداری و دوری فرد از غفلت محسوب گردد؛ همچنان که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «مَنْ کانَ مَعَهُ کَفَنُهُ فِی بَیتِهِ لَمْ یکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ؛ (14) کسی که کفنش با او در خانه‌اش باشد، از غافلان به شمار نمی‌آید.»

و یا اینکه می‌فرماید: «اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُولُ؛ (15) هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که [در تابوت است و] آن را برداشته اند.»

قلب و دل انسان بر اثر اشتغال به امور دنیوی زنگار غفلت و بی خبری به خود می‌گیرد و یاد مرگ می‌تواند زداینده این آلودگیها و روشنی بخش قلب و وجود آدمی باشد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در ضمن سؤالی به این موضوع اشاره فرمودند: «اِنَّ الْقُلُوبَ تَصدَأُ کَما یصدَأُ الْحَدِیدُ. قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَما جَلاَؤُها قالَ قِراءَةُ الْقُرْآنِ وَذِکْرُ الْمَوْتِ؛ (16) همچنان که آهن زنگ می‌زند، این دلها نیز زنگار می‌بندد. عرض شد:‌ای رسول خدا! صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن و به یاد مرگ بودن.»

گوید اندر نزع از جان آه مرگ   

ایـن زمـان کـردت ز خود آگـاه مـرگ 

این گلوی مرگ از نعره گرفت   

طبل او بشکافت از ضرب ‌ای شگفت (17) 


2. زهد و بی رغبتی به دنیا

غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه می‌دهد و او را سخت شیفته و واله خویش می‌گرداند، به طوری که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتی همچون مرگ محروم می‌سازد؛ امّا انسان غافل، در راه رسیدن به خواسته‌های نفسانی از هیچ سعی و تلاشی فروگذاری نمی‌کند و از پای نمی‌نشیند. یاد مرگ این میل و رغبت به دنیا را از دل انسان بیمار می‌شوید و می‌زداید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یزْهَدُ فِی الدُّنْیا؛ (18) مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا می‌کاهد.»

ابی عبیده از امام باقرعلیه السلام تقاضای موعظه‌ای کرد، ایشان به عملی توصیه نمودند که اثر آن زهد در دنیاست: «قُلْتُ لِاَبِی جَعْفَرٍعلیه السلام حَدِّثْنِی بِما اَنتَفِعُ بِهِ فَقالَ یا اَبا عُبَیدَةَ اَکْثِر ذِکْرَ الْمَوتِ فَاِنَّهُ لَمْ یکْثِر الْاِنسانُ ذِکْرَ الْمَوتِ اِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیا؛ (19) به امام باقرعلیه السلام عرض کردم: چیزی بفرمای که از آن سود برم. فرمود:‌ای ابا عبیده! زیاد مرگ را یاد کن! چه هر انسانی آن را بسیار یاد کند، نسبت به دنیا بی رغبت می‌شود.»

رسول خداصلی الله علیه وآله در تفسیر زهد می‌فرماید: «الزُهدُ فِی الدُّنیا قَصرُ الْاَمَلِ وَشُکرُ کُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللَّه؛ (20) زهد در دنیا [همان] کوتاه کردن آرزو و به جای آوردن شکر هر نعمت و پرهیز از تمامی محرمات الهی است.»

مسلّم است که آدمی با داشتن این اوصاف، دارای مقامی با ارزش می‌گردد و سزاوار مدح دیگران می‌شود و بدون آن از تمام ارزشها سقوط می‌کند. روایت شده است که در نزد پیامبرصلی الله علیه وآله از مردی یاد کردند و زیاد او را ستودند. پیامر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «کَیفَ کانَ ذِکرُ صاحِبِکُمْ لِلْمَوتِ؛ رفیق شما با یاد مرگ چگونه است؟ آنها عرض کردند؛ «ما کُنَّا نَکادُ نَسْمَعُ یذْکُرَ الْمَوتَ؛ نشنیده ایم که از مرگ یاد کند.» آنگاه رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «فَاِنَّ صاحِبَکُمْ لَیسَ هُناکَ؛ (21) رفیق شما دارای موقعیتی نیست که شما می‌گویید.» 


انسانی که دلبستگیهایی به دنیا پیدا کرده، بعضی از این دلبستگیها به دلبستگی دیگری می‌انجامد تا او را هلاک می‌کند؛ همچنان که حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «مَثَلُ طالِبِ الدُّنیا مَثَلُ شارِبِ ماءِ الْبَحرِ کُلَّما اِزدادَ شُرباً اِزدادَ عَطَشاً حَتّی یقْتُلَهُ؛ (22) حکایت طالب دنیا، حکایت کسی است که از آب دریا می‌نوشد. هر چه بیشتر بنوشد، بر عطش او افزوده شود تا او را بکشد.»

با یاد مرگ، به تدریج دیدگاه انسان نسبت به دنیا تغییر می‌کند؛ به طوری که به مقدار اندکی از آن راضی می‌گردد. امیر المؤمنین علیه السلام در این باره می‌فرماید: «مَنْ اَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوتِ رَضِی مِنَ الدُّنْیا بِالْیسِیرِ؛ (23) کسی که بسیار یاد مرگ کند، به مقدار کمی از دنیا راضی می‌شود.»

همچنین، با کسب زهد که در اثر یاد مرگ پدید می‌آید تحمل سختیها و مشکلات دنیا بر او دشوار نمی‌باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنیا هانَتْ عَلَیهِ الْمُصِیبات؛ (24) هر که دل از دنیا برکند، مصیبتهای آن بر او آسان می‌شود.»

ایـن خانه که خانه وبال است   

پیـداست که وقف چند سال است 

چون قامت ما برای غرق است   

کوتاه و دراز او چه فرق است (25) 


3. کوتاهی آرزو 

گاهی انسان در اثر فراموشی مرگ، غرق در دنیا و امور دنیوی می‌گردد و برای آنچه که هنوز به دست نیاورده، در دل، آرزوی وصال می‌نماید؛ اما هزار دریغ و افسوس که اجل به او مهلت نمی‌دهد و مرگ او را در کام خود فرو می‌کشد و آرزوهای دور و دراز را به خانه گور می‌برد. 

یاد مرگ می‌تواند آرزوها را کوتاه کند و موجب بی قراری و کناره گیری از خانه فریب (دنیا) گردد و آدمی را برای سرای جاودان آماده سازد؛ زیرا که آرزوهای طولانی، انسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس نموده، در نتیجه عملش را بد می‌سازد؛ همچنان که حضرت علی علیه السلام به این نتیجه ناپسند اشاره و به عنوان یک قانون کلی مطرح می‌نماید و می‌فرماید: «مَا اَطَالَ عَبدٌ الْاَمَلَ إلاَّ أَسَاءَ الْعَمَلَ؛ (26) هیچ بنده‌ای آرزویش را طولانی نمی‌کند، جز اینکه عملش را بد می‌کند.»

به همین علت، ایشان آرزوی طولانی را به عنوان یکی از مواردی که از گسترش آن در امت اسلامی ترس داشت معرفی نموده، می‌فرماید: «إنَّ اَخَوفَ مَا أخَافُ عَلیکُم خِصلَتَانِ، إتِّبَاعُ الْهَوَی وَطُولُ الْاَمَلِ، فَأمَّا إتِّبَاعُ الْهَوَی فَیصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأمَّا طُولُ الْاَمَلِ فَینسِی الْآخِرَةَ؛ (27) وحشتناک‌ترین چیزی که از آن بر شما می‌ترسم دو خصلت است: پیروی هوی و آرزوی دراز. پیروی هوی [شما را] از حق باز می‌دارد و آرزوی دراز [شما را] از یاد آخرت به فراموشی می‌اندازد.»


در دستورات اسلامی نیز بر کوتاهی فکر و اندیشه در مورد ساعتهای آینده دنیا، و منع از مشغول ساختن ذهن به امور دنیایی آتی، و مغتنم شمردن فرصتها بسیار سفارش شده است؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید: «اِذَا أصبَحْتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَإذَا اَمسَیتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لِسُقمِکَ، وَمِنْ شَبَابِکَ لِهَرَمِکَ وَمِنْ حَیاتِکَ لِوَفَاتِکَ، فَاِنَّکَ لاَ تَدْرِی مَا اسْمُکَ غَداً؛ (28) چون به صبح می‌رسی درباره عصر فکر نکن و چون به عصر رسیدی درباره صبح فکر نکن. از سلامتی برای بیماریت و از جوانی برای پیریت، و از زندگی برای مرگت استفاده کن؛ زیرا نمی‌دانی فردا زنده‌ای یا مرده.»

همچنین ذکر شده است که هرگاه کسی کاری را به زمان آینده محوّل می‌کرد، حضرت مسئله مرگ را به او یادآوردی می‌کرد و وی را سخت مورد توبیخ قرار می‌داد. 

ابوسعید خدری نقل می‌کند که اسامة بن زید از زید بن ثابت کنیزکی به بهای صد دینار و به مهلت یک ماه خرید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هنگامی که از این مسئله مطلع شد، فرمود: «ألاَ تَعجَبُونَ مِنْ أُسَامَةِ الْمُشتَرِی إلَی شَهرٍ اِنَّ أُسَامَةَ لَطَوِیلُ الْأمَلِ وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ مَا طَرَفَتْ عَینَای إلاَّ ظَنَنتُ أنَّ شُفرَی لاَ یلْتَقِیانِ حَتَّی یقْبِضَ اللّهُ رُوحِی وَمَا رَفَعتُ طَرفِی وَظَنَنتُ أنِّی خَافِضُهُ حَتَّی أُقبَضَ وَلاَ تَلَقَّمتُ لُقمَةً إلاَّ ظَنَنتُ أنْ لاَ أُسِیغَهَا أنحَصِرُ بِهَا مِنَ الْمَوتِ ثُمَّ قَالَ یا بَنِی آدَمَ إنْ کُنْتُم تَعْقِلُونَ فَعُدُّوا أنْفُسَکُمْ مِنَ الْمَوتَی وَالَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ إنَّمَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أنْتُم بِمُعْجِزِینَ؛ (29) آیا از اسامه در شگفت نیستید که خریدار تا یک ماه است؟ اسامه دراز آرزوست. به خدایی که جان محمد در قبضه قدرت اوست، چشمانم به هم نمی‌خورد، جز اینکه گمان می‌کنم پیش از آنکه مژه هایم به هم رسد، خداوند جانم را بگیرد. و چشم باز نمی‌کنم، جز اینکه گمان می‌برم پیش از آنکه چشم بر هم نهم جانم گرفته شود. و لقمه‌ای بر دهان نمی‌گذارم، جز اینکه گمان می‌کنم پیش از آنکه آن را فرو برم، بر اثر مرگ گلوگیرم گردد. سپس فرمود:‌ای فرزندان آدم! اگر خِرَد دارید، خود را در زمره مردگان شمارید! سوگند به آنکه جانم به دست اوست! آنچه به شما وعده داده می‌شود، خواهد آمد و شما نمی‌توانید [خدا را] به عجز درآورید.»


بسیار روشن است انسانی که همواره در یاد مرگ باشد، هیچ گاه عملی انجام نمی‌دهد که در قیامت نتواند پاسخگوی آن باشد و بدین سبب، عذاب الهی را بر خود هموار سازد؛ بلکه آرزوها را کوتاه نموده، سعی در طاعت و بندگی خدا خواهد داشت تا بهشت الهی را جایگاه خویش قرار دهد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به اصحاب خود فرمودند: «أکُلُّکُمْ یحِبُّ أنْ یدخُلَ الْجَنَّةَ. قَالُوا نِعَمْ یا رَسُولَ اللّهِ. قَالَ قَصِّرُوا الْأمَلَ وَثَبِتُوا آجَالَکُم بَینَ أبْصَارِکُم وَاسْتَحْیوا مِنَ اللّهِ حَقَّ حَیائِهِ؛ (30) آیا همه شما دوست دارید وارد بهشت شوید؟ عرض کردند: آری‌ای پیامبر خدا! فرمود: آرزوها را کوتاه کنید، مرگ را پیش چشم خویش قرار دهید و از خداوند چنان که سزاوار است شرم کنید!»


نتیجه سخن:

بدون شک، ساعتی فکر کردن در مورد آخرت و بی اعتباری دنیا، مردن و کوچ کردن از دنیا، و باز کردن طنابهای خیمه‌های دنیا و خیمه زدن در آخرت، بهتر است از عبادت یک سال؛ چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «فِکْرُ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ عِبَادَةٍ سَنَةٍ؛ (31) یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت کردن بهتر است.» این فکر کردن، علفهای هرز غفلت دل را می‌خشکاند، غریزه شهوت را به زانو در می‌آورد، اراده انسان را در مقابل سختیها دوچندان می‌کند، آمال آدمی را کوتاه می‌سازد و دل را روشنی بخشیده، دلگرم به وعده‌های الهی می‌نماید؛ زیرا که دارویی است بر تمام دردهای جسمی و روحی انسان. 

پس بسیار نیکوست که دست نیاز به درگاه بی نیاز دراز نماییم و دعایمان همان سخن امام سجادعلیه السلام باشد در آن هنگام که خبر مرگ کسی به ایشان می‌رسید و یا خود مرگ را یاد می‌کرد: «سَلِّمنَا مِن غُرُورِهِ، وَآمِنَّا مِنْ شُروُرِهِ، وَانصِبِ الْمَوتَ بَینَ اَیدِینَا نَصباً وَلاَ تَجعَل ذِکرَنَا لَهُ غِبّاً؛ (32)  [خداوندا!] ما را از فریب دنیا به سلامت بدار و از شرّ و فساد آن ایمن بخش و مرگ را در برابر ما بنمایان و روزی مباد که از یاد مرگ غافل باشیم.»

در پایان، این نکته را متذکر می‌شویم که بسیار یاد مرگ کردن، به معنای از دست دادن شور و نشاط برای فعالیتهای دنیایی نیست و نباید چنین برداشتی از آیات و روایات مزبور کرد؛ بلکه اگر با این مقوله درست برخورد شود، سبب می‌گردد تا اعمال و رفتار ما جهت صحیح خود را بیابد و نه تنها در کارزار زندگی و فعالیتها سست نشویم، بلکه نشاط مضاعف داشته باشیم؛ همانطور که معصومین علیهم السلام و بزرگان با وجود اینکه زیاد به یاد مرگ بودند و همیشه خود را مهیای این امر می‌نمودند، در عین حال هیچ گاه از تلاش، حرکت و فعالیتهای خود نمی‌کاستند. 

--------------

• پاورقــــــــــــــــــــی 

1) آل عمران/185. 

2) الرحمن 26 و 27. 

3) نساء/78. 

4) جمعه/8. 

5) مستدرک الوسائل، محدث نوری، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1408 ق، ج 2، ص 104. 

6) وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409 ق، ج 2، ص 435. 

7) الکافی، کلینی، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365 ش، ج 3، ص 259. 

8) بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 6، ص 143. 

9) الفرقان فی تفسیر القرآن، محمد صادقی، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365 ش، چاپ دوم، ج 14، ص 127. 

10) بحار الانوار، ج 43، ص 331. 

11) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 104. 

12) ترجمه مروج الذهب و معادن الجواهر، ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 2، ص 361. 

13) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 105. 

14) الکافی، ج 3، ص 256. 

15) همان، ص 258. 

16) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 104. 

17) مثنوی معنوی، مولانا جلال الدین محمد بلخی، تصحیح نیکلسون، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوازدهم، 1371 ش، دفتر ششم، ص 959، بیت 775 و 774. 

18) مجموعه ورام، ورام بن ابی فراس، قم، انتشارات مکتب فقهیه، ج 1، ص 269. 

19) الکافی، ج 2، ص 131. 

20) همان ج 5، ص 71. 

21) مجموعه ورام، ج 1، ص 269. 

22) همان، ص 149. 

23) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 103. 

24) همان، ص 104. 

25) معراج السعادة، ص 668. 

26) الکافی، ج 3، ص 259. 

27) بحار الانوار، ج 70، ص 163. 

28) بحار الانوار، ج 74، ص 75. 

29) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 109. 

30) مجموعه ورام، ج 1، ص 272. 

31) بحار الانوار، ج 6، ص 133. 

32) صحیفه سجادیه، دعای چهلم. 

خصوصیات توبه کنندگان

توبه آسان ترین راه برای رفاقت با خداست .در این مجلس قصد داریم تا خصوصیات و صفات توبه کنندگان را از منظر دین بررسی کنیم. برای این بحث، حدیثی را از ساحت مقدس حضرت رسول اکرم (ص) مطرح می کنم. حضرت در 10بند صفات تائبین را بیان می کنند.

پیامبر اکرم (ص) که در جمع اصحاب نشسته بودند خطاب به یاران خود فرمودند: « أَتَدْرُونَ مَنِ التَّائِبُ » می دانید تائب کیست؟ عرض کردند: یا رسول الله! نمی دانیم. سپس حضرت فرمایش خود را ادامه دادند.


خصوصیات توبه کنندگان:

1- اداء حق الناس

« إِذَا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ یُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » اگر کسی توبه کند اما طلبکاران خود را راضی نکرده باشد، تائب نیست.

یعنی باید حق الناس را اداء کند و سپس توبه کند. حق الناس به سه دسته تقسیم می شود:

الف: مال؛ دزدی یا خسارت به اموال مردم

ب: عرض؛ آبروی کسی را بردن، غیبت کردن، تهمت زدن

ج:  جان؛ کسی را کشتن

به فرموده پیامبر (ص)، تا صاحب حق را راضی نکرده باشد، توبه کننده واقعی نیست.

شخصی از امام باقر (ع) پرسید: آیا برای من توبه وجود دارد؟ امام فرمودند: « لَا حَتَّى تُؤَدِّیَ إِلَى کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ » مادامی که حق الناس را  نداده ای، برای تو توبه نیست.


2- اداء حق الله:

رسول خدا (ص) ادامه دادند: « وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَزِدْ فِی الْعِبَادَةِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » اگرکسی توبه کرد و عبادتش را بیشتر نکرد، این شخص توبه کننده نیست.

حق الله چیزی نیست که خدا به راحتی از آن بگذرد. واجبات و محرمات دین چیزی نیست که خدا از آن منصرف شود. حق الله، با خون سید الشهداء (ع) امضاء شده است. در زیارت وارث می خوانیم: « اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة » شهادت می دهم که تو با خون خودت که در راه خدا ریخته شد، نماز را به پا داشتی. خدا از این اقامه صلاة به راحتی نمی گذرد!

خداوند در سوره طه آیه 82 می فرماید: « وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً » من برای کسی که توبه می کند و اعتقاد صحیح و عمل صالح دارد، بسیار بخشنده  هستم.

گذشته را باید جبران کرد. اگر نمی توان همه اعمال عبادی را که فوت شده جبران کنیم، تا حدی که در توان هست باید جبران شود. مابقی آن را هم امید به شفاعت اهل بیت (ع) داریم که جبران کند. اما باید همت بلند داشت که عمل واجبی بر زمین نماند.


3- ترک گناه گذشته:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ لِبَاسَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » اگر توبه کند اما  لباسش را تغییر ندهد، تائب نیست.

تغییر لباس به معنای ترک گناه گذشته است. خداوند می فرماید: « لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِکَ خَیْرٌ » تقوا، بهترین لباس است. در مقابل تقوا، گناه است که بدترین لباس است.

امام صادق (ع) فرمودند: « الْمُقِیمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِئِ » کسی که در بساط گناه اقامت دارد در حالیکه استغفار هم کرده، انگار خدا را مسخره کرده است. خدا هم  از مسخره کننده خود نمی گذرد. « ان الله لایحب المستهزئین ».


4- ترک دوستان گذشته:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ رُفَقَاءَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند اما دوستان گنهکار گذشته اش را ترک نکند، توبه کننده نیست.


5- تغییر در معاشرت:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ مَجْلِسَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند اما همچنان در مجالس آلوده  گذشته شرکت کند و روابط اجتماعی خود را تغییر ندهد، تائب نیست.


6- تغییر رفتار با خانواده:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ فِرَاشَهُ وَ وِسَادَتَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند ولی رفتارش را با همسر و فرزندش تغییر ندهد، این شخص توبه کننده نیست. این روایت اهمیت حقوق خانواده را نزد همسر نشان می دهد.


7- تغییر در اخلاق و نیت:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ خُلُقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند اما اخلاق و نیتش را تغییر ندهد، تائب نیست.

اگر کسی که توبه کرده، صفات رذیله خود مثل بخل و حسد و کبر و ... را در وجودش از بین نبرد، توبه واقعی انجام نداده است.

نکته دیگر آنکه، مقصود از تغییر در نیت به این معناست که در ترک گناه نیت خالصانه داشته باشد و برای رضای خدا ترک گناه کند. یعنی ترک گناه از ترس آبرو ریزی نزد مردم نباشد یا اینگونه نباشد که چون توان انجام گناه را ندارد، انجام نمی دهد.


8- خیرخواهی:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ یُوَسِّعْ کَفَّهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند اما قلبش گشاده نباشد، یعنی خیرخواه مردم نباشد، تائب نیست.


9- طول امل:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُقَصِّرْ أَمَلَهُ وَ لَمْ یَحْفَظْ لِسَانَهُ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند اما گرفتار آرزوهای طولانی شود و زبانش را حفظ نکند، این شخص تائب نیست. یعنی تائب آن کسی است که زبانش را حفظ کند. تائب آن کسی است که دچار طول امل (آرزوهای دست نایافتنی) نشود.


10- قوت از حرام:

« وَ مَنْ تَابَ وَ لَمْ یُقَدِّمْ فَضْلَ قُوتِهِ مِنْ بَدَنِهِ فَلَیْسَ بِتَائِبٍ » کسی که توبه کند، اما گوشتی را که از حرام بر بدنش روییده آب نکند، اهل توبه نیست.

توبه کار آسانی نیست، مجاهدت می خواهد. باید سختی کشید.

و بعد رسول اکرم (ص) فرمودند: « وَ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَى هَذِهِ الْخِصَالِ فَذَاکَ التَّائِبُ التائب حبیب الله » اگر شما این 10خصلت را داشتید آنوقت به خودتان بگوئید تائب و توبه کننده دوست و رفیق و حبیب خداست.

درباره سايت

مبلغ

الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی‏ بِاللَّهِ حَسیباً39 ( این سنّت خداست در حق ) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می کند.

اطلاعات سايت

  • پست الکترونيک:
  • مدير سايت:
  • تاريخ امروز:
  • وحیدکیانی
کپی برداری از مطالب سایت با دادن لینک کاملا شرعی و قانونی است
  • صفحه نخست
  • وحید کیانی