۶ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

اهمیت شب های قدر


کلید واژه:صلوات- شب قدر- سخاوت- اخلاص- احترام به اهل بیت سلام الله علیهم

  • بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی           خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
  • آخر الامر گل کـــــــوزه گـران خـواهی شد          بـاده کـــنیحـالیا فـکـر صـبو کـن که از
  • گر از آن آدمیانی که بـهشتت هوس اســــت       عـیـش بـا آدمـی چـنـد پـری زاده کــــنی
  • خاطـرت کی رقم فــــــــیض پذیرد هـیهـات          مـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کــنی
  • تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گـــــزاف               مـگـر اسـبـاب بـزرگـی هـمه آمـاده کنــی
  • اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنـــــــان         گـر نـگـاهی سـوی فرهاد دل افتاده کــنی
  • کار خود گر به خدا باز گذاری حافـــــــــظ                عـشق که با بـخت خدا داده کـنی

برکات ذکر صلوات

بعضی از کارها انسان را از شفاعت اهل بیت سلام الله علیهم محروم می کند. و بعضی از کارها هم شفاعت را نصیب می کند. یکی از چیزهایی که شفاعت را واجب می کند، ذکر صلوات است. چون صلوات، دعا برای پیامبر و آل پیامبرهست و این دعا هم مستجاب است. ما می گوییم: خدایا درود و لطف و رحمتت را بر پیامبر و آل پیامبر نازل کن. قطعا این دعا مستجاب است. پیامبر هم قطعا پاسخ می دهد. لذا فرمود: «یا علی من صلى علی کل یوم أو کل لیلة وجبت له شفاعتی و لو کان من أهل الکبائر» .کسی که هر روز، یا هر شب، صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد شفاعتش بر من واجب می شود. ولو گنهکار هم باشد، دستش را می گیرم. بیاییم حداقل با همین عمل خودمان را نجات بدهیم

شب قدر و اهمیت آن

از روایات، احتمال قریب به یقین استفاده می شود، که شب قدر شب بیست و سوم باشد. بهترین ماه سال، مال رمضان است. و بهترین شب و گل ماه رمضان هم شب قدر است.لیلة [2] القدر خیر من الف شهر» «. تمام تقدیرات یک سال در شب قدر مقدر می شود. تمام ملائکه به همراه ملکه روح که اعظم ملائکه است(حتی از جبرئیل هم مقرب تر است) به محضر امام زمان علیه السلام مشرف می شوند. در این شب از خدا بخواهیم بهترین مصلحت ها و تقدیرها را شامل حال ما بکند. یک سوره دیگر مستقلا به خاطر شب قدر نازل شده است. در این سوره، در هر آیه کلمه قدر آمده است. خداوند به پیامبرش می فرماید: تو چه می دانی شب قدر چه شبی است. شب قدر از هزار ماه که معدل هشتاد سال عمر می شود با فضیلت تر است. حالا چقدر بالاتر است نمی دانیم.

شب های دیگر ماه رمضان حضرت زهرا علیها السلام بچه ها را هر چند تکلیف نداشتند ولی بخاطر اهمیت شب قدر تا صبح بیدار نگه نمی داشتند. ولی در شب بیست و سوم هر طور که شده بچه ها را بیدار نگه می داشتند. آن عربی که به پیامبر عرض کرد: آقا من در سال یک شب می توانم به مدینه و به خدمت شما بیایم، کدام شب را بیایم؟ حضرت فرمود: شب بیست و سوم را بیا. امام صادق مریض بود، از جایش نمی توانست بلند بشود. امام در شب بیست و سوم فرمود: مرا بلند کنید و به مسجد ببرید.

اعمال شب قدر

امام صادق سلام الله علیه می فرماید: کسی که شب بیست و سوم سوره روم و عنکبوت را بخواند بخدا قسم اهل بهشت است. و هیچ کسی هم از این حکم استثنی نیست. در این شب ها دعا را فراموش نکنیم. روایت داریم: اگر کسی برای دیگری دعا بکند خداوند هزار برابرش را برای خودش مستجاب می کند. و یکی از اعمال بسیار مهم شب قدر صدقه دادن است. صدقه دادن باعث اجابت دعا می شود.

برکات سخاوت

یکی از اعمالی که رحمت خداوند را جلب می کند، سخاوت است. در روایت داریم: سخاوت درختی بهشتی است. هر کسی به شاخه این درخت چنگ بزند، او را به طرف بهشت می کشد. روایت داریم: یکی از صفات مؤمن سخاوت است. در این شب ها با توسل به اهلبیت، از حیله و مکرهای شیطان به خداوند متعال پناه ببریم و به این معتقد باشیم.نقل کردند: یک عابدی بعد از هشتاد سال عبادت، یک خانم بد کاره ای او را فریب داد و عابد دچار عمل قبیح زنا شد.

اهل بیت سلام الله علیهم هم محتاج به خداوند هستند. یعنی قدرتشان از خداست و مستقل از خدا نیستند. و ما را به سوی خدا دعوت می کنند. یعنی وقتی می گوییم: یا حسین سلام الله علیه یعنی می خواهیم با این ذکر به خدا برسیم. معصومین «داعی الله». هستند. یعنی ما را به سوی خدا دعوت می کنند. حتی بعضی از افراد که در پیش یکی از حضرات به گناهانشان اقرار می کردند، ائمه ناراحت می شدند. ائمه پل بین ما و خداوند هستند. یعنی اینها واسطه فیض بین ما و خدای ما هستند.

گدایی و درخواست پیش اهل دنیا خوب نیست. آدم را بی آبرو می کند. ولی رو انداختن و گدایی از ائمه و خداوند متعال آدم را آبرومند می کند. یک نفر در زمان پیامبر مشکل اقتصادی داشت. خانمش برایش فشار آورد که این مشکلمان را با پیامبر در میان بگذار. در جلسه پیامبر آمد و خواست مطرح بکند و حضرت فرمود:« من سألنا أعطیناه و من  استغنى أغناه الله» . هر کسی از ما درخواست بکند برایش می دهیم، ولی اگر از خدا بخواهد خداوند بی نیازش می کند. به خاطر این فرمایش حضرت، از حضرت درخواست کمک نکرد. وقتی به خانه برگشت خانمش گفت: به پیامبر گفتی؟ گفت: جریان این طور شد. گفت: بابا شاید با تو نبود. فردا باز هم برو و به پیامبر بگو که خیلی دستمان تنگ است. دوباره فردا رفت و دوباره پیامبر همان جمله را قبل از این که این صحابی درخواست کند، فرمود. «من سألنا أعطیناه و من استغنى أغناه الله». روز سوم هم رفت، باز جریان تکرار شد. واین شخص فهمید که واقعا مقصود پیامبر اوست. گفت: من دیگر از پیامبر چیزی نخواهم خواست. رفت و یک تیشه ای از یک نفر قرض گرفت. هیزم جمع می کرد و می فروخت. چون توکل به خدا کرده بود. کم کم کارش گرفت و خودش تیشه خرید و غلام خرید و مرکب برای هیزم کشی خرید. خلاصه کمپانی هیزم کشی شد. و اگر ما توانستیم با توکل نیازهایمان را از خدا بگیرم، عزت و بزرگیمان هم در دنیا و هم در آخرت حفظ می شود. والا اگر نتوانستیم از خدا بگیریم، به خلق خدا و به مردم دنیا نیازمند می شویم.

امیرالمومنین سلام الله علیه می فرماید: «کسی که به مردم دنیا به خاطر دنیا دست درازی کند دو سوم دینش از بین می رود» کار اکثر مردم دنیا تعظیم به ثروتمندان و اغنیای دنیا شده است. کسی که به غیر خدا به خاطر دنیا و نفسش تعظیم می کند بت پرست است. ما نباید به خاطر یک رأی، به مردم التماس بکنیم. بعد از این که مردم عثمان را کنار زدند، با التماس ،آقا امیرالمومنین سلام الله علیه را به مسند خلافت نشاندند. و حضرت هم قسم می خورد که این ریاست و مسند در پیش من از کفش وصله دارم بی ارزش تر است.

اخلاص در توحید

بزرگان ما مثل امام خمینی (ره) خیلی پیش مردم عزیز بوده و هستند. ولی همین امام خمینی به نقل از بزرگان که می فرماید: این که مردم شعار درود بر خمینی می دهند، اگر برگردند مرگ بر خمینی هم بگویند، برای من فرق نمی کند. ما سوراخ دعا را گم کردیم. مردم که هیچ خیری برای ما ندارند خودمان را برای این که از ما راضی بشوند، می کشیم. ولی خداوند را که همه چیز ما و همه نعمت های ما را به ما عنایت می کند. و هر لحظه عنایاتش را ادامه می دهد، زیاد مهم نمی گیریم

  • بر در بی مروت ارباب دنیا      چند نشینی که خواجه کی بر درآید

یک ویژگی بزرگ امام توحیدش بود. امام خمینی وقتی با هواپیما از پاریس به ایران می آمد، خبرنگار خارجی پرسید: آقا چه احساسی دارید؟ فرمود: من احساسی ندارم. دل من احساس من همیشه پیش خداست. پیش خلق نیست که با تجمعشان من را شگفت زده کنند، یا شاد کنند. امام قلبش به خدا وصل بود. اگر دل به غیر خدا ببندیم شرک خفی داریم. بیاییم به جای مردم پرستی، خدا پرست باشیم. چون امام دلش را به خدا داد و بنده خدا شد، مردم همه عاشقش بودند. میلیون ها نفر در تشییع جنازه اش شرکت کردند. ما باید با خدا صلح کنیم نه با مردم. چون مردم هیچ وقت صلح نمی کنند. اصلا هیچ کسی نمی تواند، برای همیشه مردم را از خودش راضی نگه دارد.

همه بزرگان مشرکان پیش ابوطالب، عموی پیامبر آمدند. گفتند: به محمد بگو هر چه می خواهد برایش بدهیم. بهترین و زیباترین دختران عرب را در اختیارش قرار می دهیم. طلا و ثروت در اختیارش می گذاریم، فقط به بت های ما کاری نداشته باشد. ابوطالب وقتی جریان را به حضرت عرض کرد، حضرت فرمود: ای عمو اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند تا من از هدفم و خدایم دست بردارم این کار را نخواهم کرد. و در مقابل این زحمت هایش هم هیچی از مردم نخواست. و اگر هم طبق آیه قرآن فرمود: مزد زحماتم را با محبت به اهل بیتم بدهید، این هم به خاطر خودمردم بود. چون تنها صراط مستقیم اهل بیت هستند.

سفارش های علامه قاضی به بچه هایش

مرحوم علامه قاضی برای بچه هایشان دو تا وصیت خصوصی داشتند. اول: هیچ وقت در خانه خلق الله نروید. هر چند مرجع تقلید باشند. ما وقتی به در اهل بیت می رویم برای این است که آنها تجلی خدا و نماینده خدا در روی زمین هستند. خداوند آن ها را واسطه فیض بین ما و خودش قرار داده است. چون اهل بیت در پیشگاه خداوند متعال آبرومند هستند. اگر آنها را پیش خداوند واسطه قرار دهیم، ما هم مورد عنایات خداوند قرار می گیریم.امیرالمومنین سلام الله علیه باب الله است. او می تواند دست ما را بگیرد و ما را به خداوند متعال برساند.

عاقبت احترام به اهل بیت علیهم السلام

یک شیعه ای همسایه یک فرمانده حکومت آن زمان که سنی متعصبی هم بود، بود. این سنی همسایه شیعه اش را اذیت می کرد. یک روز شیعه به سنی گفت: من می روم در نجف از تو به امیرالمومنین سلام الله علیه شکایت می کنم. گفت: برو هر کاری می خواهی بکن. شیعه به نجف آمد و به حضرت عرض کرد: آقا جان من از حرم شما بیرون نمی روم، مگر این که شما انتقام من را از این سنی بگیرید. یک کم که گریه و زاری کرد، خسته شد و خوابش برد. آقا را در خواب دید. در خواب هم همان در خواستش را کرد. آقا فرمود: این سنی را به خاطر من ببخش. عرض کرد: آقا جان چرا ببخشم؟ حضرت فرمود: به خاطر این که این یک روزی با سربازانش از صحرای نجف عبور می کرد، چشمش به گنبد و بارگاه من افتاد. به احترام گنبد و بارگاه من از مرکبش پیاده شد،و تا زمانی که گنبد و بارگاه من را می دید، به مرکبش سوار نشد. " علی جان دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری" این شیعه هم گفت: چشم من به احترام شما از ایشان می گذرم. وقتی که به محلش برگشت، آن سنی گفت: چی شد؟ چرا حضرت علی سلام الله علیه انتقام تو را از من نگرفت؟ وقتی شیعه جریان را به سنی گفت، آن فرمانده سنی هم منقلب شد و شهادت به ولایت امیرالمومنین سلام الله علیه داد و شیعه شد.

موقعی که می خواهد جان از بدن ما بیرون رود، همه ما شیعه ها منتظر امیرالمومنین هستیم، یا علی سلام الله علیه ما همه امیدمان ولایت شماست. ما هیچ آبرویی در پیشگاه خداوند متعال نداریم. تنها امیدمان آبروی شماست. که خداوند به احترام شما از گناهان ما هم بگذرد.

ذکر مصیبت: حضرت زهرا سلام الله علیها

می گویند: وقتی که پیامبر می خواست از دنیا برود، مولا را خواستند فرمود: یا علی سلام الله علیه جبرائیل این جاست. به من خبر داد که بعد از من حق شما را غصب می کنند، شما صبر می کنید؟ عرض کردند: بلی صبر می کنم. فرمودند: که شما رااذیت می کنند خانه نشین می کنند، آیا صبر می کنید؟ عرض کرد: بلی صبر می کنم. یک جا صبر و امان حضرت امیر بریده شد. آن جایی که فرمود: علی جان! به خانه شما حمله می کنند،همسرت را می زنند و آزار می دهند. می گویند: امیرالمومنین سلام الله علیه با صورت روی زمین افتاد. خیلی سخت است.

فاطمه جان:

  • تو نقش زمین گشتی و من لرزیدم      تو ناله زدی و من به خود پیچیدم
  • بند کفنت را به لحد بگشودم              رویت که نشان من ندادی دیدم
  • من که یک باره درقلعه خیبر کندم         داغ زهرای جوان ازنفس انداخت مرا

نیمه های شب زهرایش را غسل می داد. اسماء نقل می کند: که یک باره صدای ناله آقا بلند شد. عرض کردم: آقا چرا یک باره این طور جان سوز ناله زدید؟ فرمود: اسماء دستم خورد به بازوی ورم کرده:

  • «و الأثر الباقی کمثل الدملج        فی عضد الزهراء أقوى الحجج »

اهمیت توبه در شب های قدر

پیغمبر بزرگ اسلام امشب در مسجد ظرف آبى در اختیار داشتند. به محض این که مى دیدند کسى چشمش سنگین مى شود، بلند مى شدند و خودشان با دست مبارکشان صورت آن شخص را مى شستند و مى فرمودند: برادر! مواظب باش خواب نروى.




کلید واژه ها: شب قدر، شب بیست و سوم، شفاعت، توبه، گناه

اهمیت شب بیست و سوم رمضان

خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:«إِنَّ اللّه َ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»

گرچه اولیاى ما از پیغمبر عزیز گرفته تا امام عصر و حتى صاحبان سرّ و اهل حال و کسانى که تا حدّى از باطن عالَم خبرداشته اند، به طور قوى و قاطع براى ما نفرموده اند که شب قدر کدام یک از این سه شب است، اما حالِ اهل حال و وضع پیغمبر و ائمّه طاهرین و گفته هاى آن بزرگواران نشان مى دهد که به شب بیست و یکم و بیست و سوم نظر بیشترى داشته اند.

در این دو شب هم به شب بیست و سومبیش از شب بیست و یکم توجه مى فرمودند. براى دختر گرامى پیغمبر مهم نبود که شب نوزدهم یا بیست و یکم در منزلشان کدام یک از بچه ها یا زنانى که مهمان بودند، خوابشان ببرد، اما امشب براى دختر پیغمبر بسیار مهم بود. اولاً، خانواده شان را، حتى بچه هاى کوچک را که تکلیف نشده بودند، بعد از ظهر مى خواباندند. افطار به آنها کم مى دادند و تا اذان صبح اجازه نمى دادند هیچ کدامشان، حتى یک چرت مختصر بزند؛ چون معتقد بودند که رحمت خدا امشب نازل مى شود. انسانى که خواب است، رحمت از کنار او رد مى شود و ممکن است شامل او نشود.

پیغمبر بزرگ اسلام امشب در مسجد ظرف آبى در اختیار داشتند. به محض این که مى دیدند کسى چشمش سنگین مى شود، بلند مى شدند و خودشان با دست مبارکشان صورت آن شخص را مى شستند و مى فرمودند: برادر! مواظب باش خواب نروى.

امام صادق(علیه السلام) اتّفاقاً عصر روز بیست و دوم سخت مریض شدند به گونه اى که خانواده حضرت بسیار ناراحت شدند، اما امام بعد از افطار دستور دادند که ایشان را با رختخواب به مسجد ببرند و بعد از اذان صبح دنبال شان بیایند. ایشان با آن حال سختى که داشتند در رختخوابشان تا صبح در مسجد بودند و نخوابیدند و همه این برنامه ها مربوط به شب بیست و سوم بوده است. هیچ کدام از این برنامه ها را این بزرگواران در شب نوزدهم و بیست و یکم عملى نفرمودند. از برخوردهایى که با این شب داشتند، معلوم مى شود که به امشب توجه بیشترى داشته اند.

من خودم با شخصى ملاقات کردم که یک سال در اول ماهی که هیچ اختلافى بین شیعه و سنّى نبود، حتى در عید فطر و عید قربان- یعنى قبلاً روى تقویم با دقت زیاد ملاحظه کرد که بین ما و بین آنها اختلاف زمانى نباشد- براى این که به طور قاطع به ما نگفته اند که شب قدر چه شبى است، غیر از عید قربان و عید فطر تمام روزهاى سال را روزه گرفت. بعد از ظهرش را هم یک مقدار مى خوابید و همه شب هاى سال را تا صبح بیدار مى ماند که حداقل در دوره عمرش شب قدر را درک کرده باشد؛ چراکه عاشقان خدا براى شب قدر اهمیّت قائل بوده اند و از شب قدر مى ترسیدند؛ چون شب اندازه گیرى اوضاع کائنات است. خیلى ها بوده اند که تا اذان امشب، اسمشان در دفتر سعادتمندان عالَم بوده، به محض گفتن «اللّه اکبر» مؤذن، اسمشان در دفتر شقاوتمندان مى رود. خیلى ها هم بوده اند که اسمشان در دفتر شقاوتمندان بوده، به محض گفتن اذان، خداى متعال دستور مى دهد که اسمشان را به دفتر سعادتمندان منتقل کنند. بنابراین، شبِ بسیار دقیقى است و باید قدرِ قدر و قدر امشب را بدانیم. امشب واقعاً خالى از هر برنامه اى با خدا تماس بگیریم. با خدا فقط به خاطر خدا رابطه برقرارکنیم؛ چون اگر فقط خدا را بیابیم، همه چیز را یافته ایم و اگر او را از دست بدهیم، همه چیز را از دست داده ایم. او غنىّ مطلق است.

امشب باید خانه تکانى سختى انجام داد. تا صبح نشده است، باید بیت اللّه وجود را که قلب است، پاک کنیم تا خداى بیرون رفته از دل به دل برگردد. اگر خدا به دل برگردد، همه چیز برگشته و اگر خدا نداشته باشیم، هیچ چیزى نداریم.

شفاعت توبه

از زمانى که خواسته نطفه ما درست شود، قبل از این که در صُلب پدر ساخته شود، عناصرش در بیرون آماده شده است. با شفاعت عناصر نطفه ما آماده شده است؛ با شفاعت نور خورشید، با شفاعت هوا، با شفاعت درخت ها، با شفاعت گردش زمین به دور خودش، با شفاعت گردش زمین به دور خورشید تا نطفه ما عناصرش آماده شده و بعد سر از صلب پدر درآورده است. بعد هم با شفاعت ازدواج شرعى یک مرد و زن نطفه ما به رحم مادر منتقل شد. با شفاعت جفت در رحم مادر ما صورت گرفتیم و با شفاعت درد شدیدى که به مادر روى کرد، ما از عالَم رحم به دنیا منتقل شدیم. الان هم در دنیا آمدیم، فقط به شفاعت زنده ایم. یک دو سالى به شفاعت سینه مادر زنده بودیم که از آن جا شیر مى خوردیم. مدتى هم هست که به شفاعت عوامل و علل طبیعى زنده ایم. ما جایى در این عالم خالى از ردّ پاى شفاعت نمى بینیم. بى شفاعت نه موجودى به وجود مى آید نه مى تواند ادامه حیات دهد و نه حتى بى شفاعت به عالم بعد منتقل شود. ما با شفاعت ملک الموت به عالم بعد منتقل مى شویم. با شفاعت پیغمبر به هدایت رسیدیم و با شفاعت ائمّه راه را پیدا کردیم و این خطّ شفاعت به عالم بعد هم گسترده شده، تا حدّى که در روایات ما آمده است: «منکر شفاعت کافر است.»

روز قیامت هم هر کسى مى خواهد نجات پیدا کند با شفاعت نجات پیدا مى کند. خوبان با شفاعت هدایتشان و کسانى که مقدارى ضعیف هستند، با شفاعت آبروى آبروداران نجات پیدا مى کنند، ولى مى خواهیم ببینیم در بین این شفاعت کنندگان براى نزدیک کردن انسان به وجود مقدّس حضرت دوست کدام شفیع قدرتش از همه بیشتر است؟ این را باید از بیداران بپرسیم. ما در زمینه بیدارى نمونه انبیاء و ائمّه را که نداریم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در باب شفاعت مطالب زیادى دارند، اما قدرتمندترین شفیع را در این عالَم براى نجات از حادثه ها توبه مى دانند: «لا شفیعَ أنجَحُ مِنَ التَّوبَةِ» این قدر شفاعت توبه قوى است. توبه یعنى چه؟ معنایش بسیار ساده است، عملش بسیار عظیم است.

وقتى گنه کارى نزد امام صادق(علیه السلام) آمد و گفت که مى خواهم توبه کنم، امام فرمودند: واقعاً مى خواهى توبه کنى یا مثل بقیّه حرف مى زنى؟!

گفت: نه، مى خواهم واقعاً توبه کنم.

فرمود: توبه اى که ما مى گوییم حاضرى انجام دهى؟!

عرض کرد: بله.

فرمود: اگر این توبه اى که من مى گویم، انجام دهى، به خدا قسم بهشت خدا را براى ورود تو ضامن مى شوم. اگر آن توبه اى که من مى گویم انجام بدهى، معامله اى بالاتر از این با تو مى کنم. من توبه اى که به تو مى گویم اگر عمل کنى، بهشت را ضامن مى شوم.

عرض کرد: آقا بگویید.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «اخرُج مِمّا أنتَ فِیهِ» هر چه که خدا نمى خواهد و الان هستى بیرون بیا. این توبه است. حسودى؟! رابطه ات را با حسد بِبُر. متکبّرى؟! پَر تکبّرت را قیچى کن. مغرورى؟! پَر غرورت را آتش بزن. ریاکارى؟! ریایت را بیرون بیاور و در آتش جهنّم بریز. منافقى؟! از دو رو بودن دست بردار. در اداره کم کارى مى کنى؟! کم کارى نکن. از شهوترانى بیرون بیا. چشم چرانى؟! از چشم چرانى بیرون بیا. هنوز هم مال حرام دوست دارى؟! علاقه ات را از مال حرام قطع کن: «اخرُج مِمّا أنتَ فِیهِ» بیرون بیا! از جلد گناه بیرون بیا! فکرى کرد و گفت: «خَرَجتُ مِمّا أنا فیِهِ» بیرون آمدم. میلیونر هم بود، گوسفند داشت، شتر داشت، آسیاب داشت، مغازه داشت، ملک اجاره اى داشت، بیرون آمد.

ابوبصیر مى گوید: روزى در کوفه او را دیدم که فقط یک پیراهن عربى پوشیده بود. به او گفتم: کجایى؟!

گفت: دنبال یک پیراهن مى گردم. این پیراهنى که تن من است، مال همان روزهایى است که در گناه بودم. از کوه به تنم سنگین تر است. گفت: یک پیراهن به او دادم، مرا دعا کرد. گفتم: خانه ها، آسیاب و... را چه کردى؟ گفت: هیچ کدام درست نبود. پرسیدم: گوسفندها را چه کردى؟ گفت: هیچ کدام درست نبود. زن و بچه را چه کردى؟ گفت: ازدواج من با زن طاغوتى بود. از طاغوتى هاى بنى امیّه. او حاضر نشد راه مرا قبول کند. پرسیدم: الان بچه ها چه کاره هستند؟ گفت: بچه ها مرا دیوانه خواندند. آنها هم رفتند. ما ماندیم و این پیراهن. گریه ام گرفته که این پیراهن چرا تن من است؟ چطور زمانى که این همه مال داشتى، سنگین نبود؟ چون خدایى نبودى. آدم خدایى سنگینى گناه را حس مى کند. کسى که نورانى و سبک شده، حتى یک پر کاه هم مثل کوه دماوند براى او سنگین است.

چند روز او را ندیدم. سراغش را گرفتم. گفتند: یک قطعه اى هست خراب شده، کسى هم در آن نیست. صاحبانش هم دست برداشته اند. آنجا افتاده است. بالاى سرش رفتم. گفتم: دکتر برایت بیاورم؟

گفت: نه، دکتر مرا مریض کرده است:

  • در دست طبیب است علاج همه دردى      دردى که طبیبم دهد آن را چه علاج است

سرش را به دامن گرفتم. از حال رفت. بعد از چند لحظه چشمش را باز کرد و گفت: ابو بصیر! مولایم امام صادق(علیه السلام) الان به ضمانتش عمل کرد؛ چون پارسال به من گفته بود که بیا بیرون، من ضامن مى شوم تا به بهشت بروى. الان ملائکه خدا در خرابه هستند. آنها به من گفتند که امام صادق(علیه السلام) به ما گفته اند که تو اهل بهشت هستى. بیا بیرون.

نتیجه گناه؛ جدایی از خدا

ما گوینده ها گاهى روى منبرها، قلاّبى هم حرف مى زنیم. به مردم مى گوییم بیرون بیایید. اول خودمان باید بیرون بیاییم. شما اگر بیرون نیامده بودید و در این مجالس نمى آمدید، ما باید بیرون بیاییم که چهار نفر مثل شما دور ما جمع شوند. هزار آلودگى به ما روى مى کند. ریا، هوا، خودخواهى، کبر، غرور، منیّت و... من این شب هاى احیاء به خدا عرض مى کنم که صدقه سر اینها اگر مى خواهى نظرى هم به من کن.وگر نه، خیلى التماس نمى کنم. خیلى حرف نمى زنم؛ چون ما زبان حرف زدن نداریم. ما را داخل قبر بگذارند از ما نمى پرسند خدا کیست؟ چراکه ما هفتاد سال، شصت سال روى منبرها گفته ایم خدا. اولین سؤالى که از ما مى کنند این است که:

«لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»

حرف هایى که براى مردم گفتید، چرا خودتان عمل نکردید؟

گناه چه ارزشى دارد؟ گناه تاکنون چه خدمتى به ما کرده است؟ بله، بالاترین خدمت گناه به ما این بوده که ما را از تو جدا کرد. این بالاترین خدمت گناه است. حال دوست دارى ما به تو وصل شویم؟ ما را بیامرز؛ یعنى از گناهان ما بگذر. ما مى شویم مال تو، اما تا پرونده ما سیاه است، تا دل ما پر از آلودگى رذایل اخلاقى است، تا نفس ما زخم خورده شیطان است، ما مال تو نیستیم. زمانى که دکتر بالاى سر منِ مریض مى آید، دماغش را مى بندد، دهانش را مى بندد، دستکش دستش مى کند، الکل دنبالش مى گذارد، براى این است که من آلوده هستم. مى گوید: ولش کن. نه با من دست مى دهد، نه نزدیک تخت من مى آید. به محض این که نبض مرا گرفت، با صابون دستش را مى شوید. مى گوید: آلوده است، اما همین که خوب شدم و مى خواهم حسابش را بدهم، مرا در مطبّ کنار خودش مى نشاند. دست مى دهد و در هنگام خداحافظى بغل مى کند و دیگر دهان و دماغش را نمى بندد.

ما نیز دلمان مى خواهد از آلودگى ها بیرون بیاییم، ولى از بس بار ما سنگین است نمى توانیم بیرون بیاییم، دست ما را بگیر. خودت ما را از این آلودگى ها بیرون بکش.

این قلب ما بیت تو بود، ولى ما با آن از ابوجهل بدتر معامله کردیم. این جا را بتخانه کرده ایم. شماره بت ها هم در این خانه معلوم نیست. هر چه بت بوده ما راه داده ایم. بت دنیا، بت مال، بت حبّ مقام، بت حبّ ریاست، بت منیّت... نمى توان شمرد، از بس که زیاد هستند.

شب قدر؛ شب عاشقى خدا

شب قدر چه شبى است، من که نمى توانم اسمش را بگویم. غیر از این که براى تقریب به ذهن بگویم که شب قدر شب عشق بازى حق با بندگانش است. از کجا مى گویم؟ از آن جا که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«إنَّ اللّهَ َ یُحِبُّ الشّابَّ التّائِبَ»

شب قدر، خدا عاشق جوان توبه کننده مى شود.

شب عشق خداست. شب بیست و یکم، شب شادى خداست. اما بالاتر بگویم که شب قدر، شب عشق خداست. شب عاشقى خداست. آخر ملائکه در مقام اعتراض به دلیل کمى علمى شان برگشتند و گفتند:

«أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدَّمَاءَ...»

و[یاد کن]هنگامى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلماً من جانشینى در زمین قرار خواهم داد. گفتند: آیا کسى را در آن قرار مى دهى که فساد مى کند و خون مى ریزد؟!

چه مى خواهى خلق کنى؟ مخلوقِ پستِ بى آبروىِ خون ریزِ مفسد؟ به ملائکه فرمود: شما نظرتان این است، اما:

«إِنّى أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»

چیزهایى من مى دانم که شما نمى دانید.

چه چیزى را نمى دانستند؟ چنین جلساتى را ملائکه نمى دانستند.

امشب خدا مى خواهد ملائکه را محکوم کند. مى خواهد به آنها بگوید که یادتان هست به من اعتراض کردید. اینها مفسد هستند؟ خون ریز هستند؟ صداى ناله عزیزان مرا نمى شنوید؟ صداى گریه عاشقان مرا نمى شنوید؟ ملائکه اینها را مُفسِد و خون ریز مى گویند؟! «إنَّ اللّه َ یُحِبُّ الشابَّ التّائب» شب قدر شب عشق بازى دوست است.

این قدر هم عشقش قوى است که گاهى عشقش را نشان داده است. اینها عاشق هستند، کارى نمى توان کرد. عشقشان را همه جانبه به پروردگار نشان دادند. شب معراج خطاب رسید: اى احمد! حساب امت تو را قیامت مى خواهم به دست خودت بدهم. پرونده امّت تو را مى خواهم فقط خودت ببینى، کس دیگرى مطّلع نشود. صدا زد: مولاى من! مى توانم خواهشى بکنم؟ خطاب رسید: عزیزم احمد چه شده است؟ گفت: تو به بندگانت رحیم تر هستى یا من؟ خطاب رسید: من. گفت: خدایا! پس پرونده هایشان را به من نده، پرونده هایشان را خودت رسیدگى کن.

لحظات آخر هم که مى خواست برگردد، خطاب رسید: حبیب من! چیزى مى خواهى به من بگویى؟ مثل آدمى که خجالت مى کشد حرف آخرش را با معشوق بزند. چه مى خواهى بگویى، بگو؟ گفت: مولاى من! مى خواهم درباره پرونده ها بپرسم که بعد مى خواهى چه کار کنى؟ من که گفتم پرونده هایشان را به من نده؛ چون اگر به من بدهى، من انسان هستم و محدود. ممکن است عده اى را محکوم کنم، اما دست خودت که باشد، چنین نمى کنى. خطاب رسید: محشرم را نسبت به امّت تو دو قسمت مى کنم. خیلى ها امّت نیستند. منافق و فاسد و فاسق و فاجر و زندیق اند. اینها بیرون هستند. قیامت را دو قسمت مى کنم. دستور مى دهم یک قسمت قیامت را تو بایست و فریاد بزن: امّت من! من هم از گوشه دیگر قیامت فریاد مى زنم: رحمتى رحمتى.

حجه الاسلام و المسلمین انصاریان

درباره سايت

مبلغ

الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی‏ بِاللَّهِ حَسیباً39 ( این سنّت خداست در حق ) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می کند.

اطلاعات سايت

  • پست الکترونيک:
  • مدير سايت:
  • تاريخ امروز:
  • وحیدکیانی
کپی برداری از مطالب سایت با دادن لینک کاملا شرعی و قانونی است
  • صفحه نخست
  • وحید کیانی