فلسفه توبه

فلسفه توبه

توبه بعنوان باب رحمت الهی، از زوایای مختلف قابل بحث است. امیرمومنان عبادت انسانها را به سه دسته تقسیم می کنند. عبادت تاجران، عبادت بردگان و عبادت بندگان. هرکدام از افراد این گروهها بر حسب معرفت خود به عبادت نگاه می کنند. بهمین ترتیب توبه و بازگشت به درگاه الهی نیز در نظرشان معنای خاص خود را دارد.

طایفه ای از این افراد بر طبق آیات و روایات، توبه را راهی برای دفع خشم و غضب خداوند می بینند، راهی برای رهایی از عذاب جهنم، عذابی که از میزان و شدت آن کم نمی شود، عذاب دهندگان از انجام کار خود خسته نمی شوند و به عذاب شونده نیز فرصت استراحت نمی دهند. در مورد شدت عذاب الهی در قیامت روایات متعددی نقل شده است.

امام صادق (ع) فرمودند: « إِنَّ أَهْوَنَ النَّاسِ عَذَاباً یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَرَجُلٌ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ عَلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ وَ شِرَاکَانِ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهَا دِمَاغُهُ کَمَا یَغْلِی الْمِرْجَلُ مَا یَرَى أَنَّ فِی النَّارِ أَحَداً أَشَدَّ عَذَاباً مِنْهُ وَ مَا فِی النَّارِ أَحَدٌ أَهْوَنُ عَذَاباً مِنْهُ » آسان ترین عذاب در روز قیامت این است که گناهکار را آتشی کم عمق قرار می دهند، چیزی همانند کفش به پایش می پوشانند. زمانیکه در پایش استقرار یافت تا مغز استخوانش می جوشد و ذوب می شود، همانند دیگی از جنس مس که به جوشش در می آید و این سبک ترین عذابها در جهنم است.

توبه از یک منظر برطرف کننده این عذابهاست.

اما من از منظر دیگری که برگرفته از فرمایش امیرمومنان علی (ع) است، می خواهم در مورد توبه صحبت کنم.


توبه باب دوستی با خدا :

قال علی علیه السلام: « تُوبُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ادْخُلُوا فِی مَحَبَّتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ » به سوی خداوند عز و جل توبه کنید و با این توبه در دایره ی محبت خدا داخل شوید که همانا خداوند توبه کنندگان را دوست دارد.

بحث من این است که توبه آسان ترین راه برای ورود به دایره ی محبت خداست. خداوند بواسطه توبه بندگان، آنان را مورد لطف قرار می دهد. در روایات چندین مورد از عنایات به توابین ذکر شده که عرض می کنم:


1- توبه دعای مقبول:

قال الصادق (ع): « مَا مِنْ عَبْدٍ أَذْنَبَ ذَنْباً فَنَدِمَ عَلَیْهِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَبْلَ أَنْ یَسْتَغْفِرَ» گنهکاری که گناهی را انجام داده و پشیمان شده و قصد توبه دارد، قبل از اینکه زبانش را به استغفار باز کند خداوند او را بخشیده است.

توبه دعای مقبولِ بالسرعة است، این اولین لطف خداست.


2- چشم پوشی و محو گناهان:

دومین لطفی که خداوند از طریق توبه شامل حال بندگانش می کند، محو گناهان گذشته است.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): « التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ »  کسی که توبه می کند، مانند کسی است که گناهی نداشته است.

یوسف (ع) ده برادر داشت. این برادران چهل سال دو پیامبر الهی را آزار و اذیت کردند. یوسف (ع) را از پدر جدا کردند و یعقوب (ع) را به فراق فرزندش مبتلی ساختند. پدر چهل سال در فراق فرزند آنچنان گریست که قرآن می فرماید چشمانش سفید شد. به پدر دروغ گفتند، قصد جان پسر کردند،  او را به چاه انداختند به این تصور که می میرد. خداوند او را از چاه بیرون آورد. یوسف را به غلامی به دربار پادشاه بردند. چشم ناپاک هوس بازان ایمان او را نشانه گرفت ولی یوسف جواب رد داد. سالها در زندان بود، تا بیرون آمد و امیر دربار شد. به منصبی رسید تا گره از مشکلات خلق باز کند. در ماجرای قحطی، پسران یعقوب نزد او آمدند در حالیکه او را نمی شناختند. بعد از اتفاقاتی که افتاد برادران، یوسف را شناختند و فهمیدند امیر همان کسی است که در دوران کودکی او را در چاه انداخته بودند. امروز چهل سالش شده. سرشان را پایین انداختند. گفتند: « کنا لخاطئین» ما اشتباه کردیم. می دانید یوسف چه جواب داد؟ « قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ » امروز ملامتی بر شما نیست، خدا شما را می بخشد که خداوند بسیار مهربان است.


3- مداوای گناهان:

سومین لطف خدا به تائبین این است که درمان گناهانشان را به آنها تجویز می کند.

رسول خدا فرمودند: « لِکُلِّ دَاءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ الِاسْتِغْفَارُ » برای هر دردی درمانی وجود دارد و آن چیزی که گناهان را مداوا می کند استغفار است.


4- نزول رحمت:

لطف دیگر نزول رحمت الهی است. رحمت الهی با توبه شامل حال گنهکار می شود.

حضرت علی (ع) فرمودند: « التَّوْبَةُ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَةَ » توبه رحمت خدا را نازل می کند.

راوی می گوید که خدمت پیامبر نشسته بودم. شخصی آمد و عرض کرد: یا رسول الله! شهر ما دچار خشکسالی شده است. چه کنیم؟ حضرت فرمودند: توبه کنید! شخص دیگری آمد و عرض کرد: یا رسول الله! وضع مالی ام خراب است. چه کنم؟ حضرت فرمودند: توبه کن. شخص دیگری آمد و عرض کرد: یا رسول الله! چند سال است که ازدواج کرده ام ولی خداوند به من فرزندی عنایت نکرده است، چه کنم؟ باز حضرت فرمودند: توبه کن. فرد دیگری آمد و عرض کرد: یا رسول الله! مدتی است کار اقتصادی شروع کرده ام، اما رونق ندارد، چه کنم؟ حضرت فرمودند: توبه کن.

راوی می گوید به حضرت عرض کردم: یا رسول الله! هرکس برای درمان مشکلش مراجعه کرد، شما امر به توبه کردید. چگونه است؟ حضرت فرمودند: مگر قرآن نخوانده ای؟

سوره مبارکه نوح آیات 10 تا 12 نوح نبی (ع) خطاب به امتش می فرماید: « فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً » من به امتم گفتم شما استغفار کنید، خداوند را بسیار آمرزنده می یابید، « یرسل السماء علیکم مدرارا » بواسطه این استغفار، آسمان پی در پی بر شما می بارد، « وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ » اموالتان را زیاد کرده و به شما فرزند عنایت می کند، « وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً » باغهایتان را بارور کرده و رودها را جاری می کند.


5- توبه کنندگان بهترین خلق:

لطف دیگر خدا در حق تائبین این است که در زمره ی بهترین خلائق قرارمی گیرند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: « کل بنی آدم خطّاء و خیر الخطّائین التوابون » فرزندان آدم خطاکارند، اما بهترین خطاکاران، توبه کنندگان از آنان هستند.

در حدیث دیگری از ساحت مقدس نبوی آمده است که فرمودند: « طُوبَى لِمَنْ وَجَدَ فِی صَحِیفَةِ عَمَلِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تَحْتَ کُلِّ ذَنْبٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ » خوش به حال کسی که در روز قیامت، در زیر هر گناهی که در صفحیه ی عملش قرار دارد، یک استغفار باشد. پیامبر (ص) مباهات می کنند و می فرمایند که این فرد، بنده خوبی است.


6- رفع عذاب از توبه کننده:

لطف دیگر خدا این است که توابین اهل عذاب نیستند و خداوند عذابشان نمی کند.

در مورد آیه شریفه ی « ان الله یحب التوابین » از امام صادق (ع) سوال شد که خداوند با توابین چه می کند؟ حضرت فرمودند: « فَمَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ لَمْ یُعَذِّبْهُ » هر کسی را که خدا دوست بدارد، عذابش نمی کند.


7- اشتیاق خدا به بازگشت تائبین:

از دیگر عنایات خداوند برای اهل توبه این است که خداوند مشتاق توبه کننده است. در مناجات خمس عشر در صحیفه سجادیه مناجات مشتاقین را می خوانید. مناجات کسانی است که مشتاق خدا هستند. اما خدا برای توبه کننده مناجات مشتاقین می خواند. در حدیث قدسی به حضرت عیسی (ع) فرمود: « یَا عِیسَى کَمْ أُطِیلُ النَّظَرَ وَ أُحْسِنُ الطَّلَبَ وَ الْقَوْمُ فِی غَفْلَةٍ لَا یَرْجِعُون‏ » عیسی! چقدر چشم به راه باشم و چقدر از خودم اشتیاق نشان بدهم، در حالیکه این قوم در غفلت هستند و باز نمی گردند. خدا مشتاق بازگشت تواب است.

در حدیث دیگری از حق تعالی آمده که به داوود (ع) فرمود: « و لو عَلِمَ المُدبِرون عَنّی کیف اِنتِظاری بِهِم وَ شوقی اِلی توبَتِهِم لَماتوا شوقاً اِلیَّ َ لِتَفَرَّقتَ اَوصالَهُم» » کسانی که با من قهر کرده اند اگر بدانند من چقدر منتظرشان هستم و چقدر مشتاق توبه آنان هستم، از شدت شوق می میرند و بند بند وجودشان از هم جدا می شود. خدا مشتاق توبه ماست، منتظر توبه ماست.

من همه ی این روایات را گفتم برای این حدیث آخر:

خداوند متعال می فرماید: « یا بنی آدم! حَقُّکَ عَلَیَّ اَنّی اُحِبُّک، بحقی علیک اَحِبَّنی » ای فرزندان آدم! به حقی که بر من داری، من تو را دوست دارم، و به حقی که من بر تو دارم، تو نیز مرا دوست داشته باش!


ذوالنون مصری که او را از پیامبران می دانند، نقل می کند که من در کنار برکه ای ایستاده بودم. عقربی را دیدم که به شکلی غیر منتظره و با سرعت به سوی این برکه می رود. انگار که ماموریتی دارد. دیدم که قورباغه ای از درون برکه بیرون آمد، عقرب بر پشت قورباغه سوار شد و قورباغه برکه را طی کرد. عقرب بسوی دیگر برکه رسید. خیلی تعجب کردم. به دنبالش حرکت کردم تا ببینم قضیه چیست؟ دیدم که عقرب به سرعت از درختی بالا رفت. جوانی در کنار آن خوابیده بود. فکر کردم عقرب می خواهد آن جوان را نیش بزند. متوجه ماری شدم که حلقه زده و آماده حمله به جوان است. عقرب با یک نیش آن مار را از پای درآورد و کشت.

پیامبر خدا با خود گفت صبر می کنم تا این جوان از خواب بیدار شود، او حتما یکی از اولیاء خداست. از خواب که بیدار شد، دیدم که جوانی است مست. به او گفتم که از جریانی که بر تو گذشت خبر داری؟ جواب داد: نه. و ذوالنون جریان را برایش گفت.

خدایی که با اهل غفلت اینچنین مهربانی می کند، با دوستانش چه می کند؟ با کسانی که هر شب و روز،  یا رب، یا رب می گویند.

خدایی که با مستان این کند با دوستان چه کند؟ 

فانی شدن در راه خدا

            بـجـز حـسین مرا ملـجع و پنـاهی نیست  
دراین عقیده یقین دارم اشـتـبـاهی نیست
ره نجات حسین است و دوستی حسین    
به سوی حق بجزاین طریق راهی نیست 
به غیردرگه تو یاحسین دردوجهان          
مرا بـه درگـه دیگـر حوالـه گاهی نیست 
یارب دلم از غم حسین محـزون کن      
در سـیـنـه  مـا  مـحـبـتـش  افـزون کـن 
جز مهرحسین هرآن چه باشد به دلم            
خون سـازو  ز راهه  دیده ام بـیـرون کن

 *  برکات ذکر صلوات

                ذکر صلوات شفاعت پیامبر را بر ما واجب می کند. چون صلوات دعاء بر پیامبر و آل پیامبرهست. ما می گوییم خدایا درود و لطف و رحمتت را بر پیامبر و آلش نازل کن قطعا این دعاء مستجاب است پیامبرهم قطعا پاسخ می دهند لذا فرمودند: «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ کُلَّ یَوْمٍ أَوْ کُلَّ لَیْلَةٍ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِی وَ لَوْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْکَبَائِرِ» (محدث نوری/ مستدرک‏الوسائل/ ج5/ ص:328). کسی که هر روز یا هر شب صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد، نمی فرماید شفاعتش می کنم بلکه می فرماید واجب می شود برمن از او شفاعت کنم ولو گناه کار هم باشد دستش را می گیرم. اگر کسی گناه کار هم باشد می خواهد شفاعت رسول الله6بر او واجب باشد زیاد دل و جانش را به صلوات بر محمد و آل محمد نورانی بکند.

*خواسته خداوند متعال

             جوانی خیلی آلوده به گناه بود ولی یک عشق و علاقه خاصی به اهل بیت خصوصا امام حسین داشت و هر کجا مجلسی از امام حسین را می دید می رفت شرکت می کرد. بعد از فوت این جوان آقا سید یحیی سجادی ; خواب دید که این جوان وضعش خیلی خوب است و در بهشت است. جوان  به سید یحیی گفته بود: در روز قیامت، سحرای محشر پرونده ام خیلی خراب بود ملائکه عذاب آمدند و کشان کشان من را به طرف آتش جهنم بردند همان طور که داشتند من را می بردند دیدم پرچم آقا بالا رفته، خود آقا هم زیر پرچم بودند. به این ملائکه گفتم من در دنیا هر وقت پرچم امام حسین را می دیدم مجلس امام حسین را می دیدم می رفتم شرکت می کردم و لو این که یک سلام بدهم. شما من را رها کنید بروم یک سلامی خدمت آقا بدهم بعد خدمتتان می آیم. هر چه گفتم به این ملائکه استغاثه کردم اجازه ندادند خیلی که التماس کردم خود آقا متوجه شدند به ملائکه فرمودند بیاوریدش، من را خدمت آقا بردند و پرونده ام را به آقا دادند. روایت است وقتی شما گناه می کنید ما خجالت می کشیم پیامبر6می فرماید: «لَا یُنْجِی إِلَّا عَمَلٌ مَعَ رَحْمَةٍ وَ لَوْ عَصَیْتُ لَهَوَیْتُ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج22/ ص:455). من هم اگر معصیت بکنم پایین می افتم حضرت یونس نماینده خداست همین نماینده خدا به خاطر این که زود نفرین کرد به امتش غضب کرد خدای متعال او را در شکم ماهی در دریا زندانی کرد. شما همچین زندانی در عالم دیدید مثل قبر سیار می ماند در زندان های ما آدم هوایی تازه می کند حمام می رود ولی حضرت یونس بدنش آن قدر ضعیف شده بود که وقتی ماهی حضرت را از شکمش بیرون انداخت تابش آفتاب بدنش را از بین می برد که خدا می فرماید: «وَ أَنْبَتْنا عَلَیْهِ شَجَرَةً مِنْ یَقْطینٍ» (الصافات: 146). آن جا درخت کدو سبز کردیم تا سایه بیندازد بدنش از بین نرود. مثل طفلی که تازه به دنیا آمده است. پیامبر می فرماید: معراج من به آسمان ها بود و معراج برادرم یونس در قعر دریاها بود. یعنی از این طریق او را سیر دادند که به کمال برسد. خلاصه خدا با کسی فامیل-گری ندارد یونس پیامبر بوده، نماینده خدا بود ولی وقتی اشتباه کرد خدا توبیخش کرد. اگر کسی واقعا کاری کند خدا بخواهد توبیخش کند، توبیخش می کند هیچ چیزی مانع خدا نیست. خدا حضرنت یونس را در قعر دریا، در تاریکی مطلق در بن بست عجیبی قرار داد. «فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ» (الأنبیاء: 87). در قعر دریا که به بن بست رسید گفت: خدایا جز تو خدایی نیست، جز تو صاحب قدرتی نیست، خدایا من اشتباه کردم با همه وجودش گفت. حضرت یونس یک بار این ذکر را گفت: ولی با تمام وجودش، باورش گفت که خدا نجاتش داد. 
آقای رضوی; شاگر آقای قاضی بود می فرمود: ذکرهایی که خودمان در می آوریم و زیاد بدون توجه و معرفت می گوییم این آتش نفس ما را شعله ور می کند. راه خدا راه خاموشی نفس است. این ذکرهایی که بی توجه و بی معرفت می گوییم بت نفسمان را تقویت می کند آخرش می گوییم که من از همه بهتر و عابدترم، منیت تقویت می شود. ذکری که بدون امر الهی باشد نفس انسان را قوی می-کند شعله ور می کند. آقایی آدم معروفی بود خانم ایشان خدمت حاج آقای دولابی آمد شکایت کرد. گفت: حاج آقا این شوهر من همه اش می نشیند ذکر می گوید، کتاب می خواند، دعاء می خواند، قرآن می خواند نمی گوید که خانم ما هم آدم است. حاج آقا ماشین سواری داریم از این جا تا مشهد کنارش می نشینیم مثل این که ما اصلا آدم نیستیم از این جا تا مشهد همه اش ذکر می گوید. آیا آداب مسافرت این است؟ یک تبسم در چهره مومن عبادت است مخصوصا اگر آن مومن هم خانواده آدم باشد این دین ما برای ریزترین نیازهای ما یک دستورالعمل هایی صادر کرده است. در مسافرت خوش وبشت را زیاد بکن. این دستور دین است یک جا باید شوخی بکنی یک جا هم باید قاطع باشی یک جا هم باید اخم کنی. این خیلی مهم است که آدم موقعیت شناس باشد. خانم وقتی که گفتند شوهر من، من را آدم حساب نمی-کند حاج آقا خیلی ناراحت شدند فرمودند: این ذکرهایی که می گوید برای چه می گوید؟ این عبادت ها را می کند، ذکر ها را می گوید که قوت می گیرد به سر شما بزند. به شوهرش فرمودند: که شما عرضه نداری خانمت را راضی کنی. یعنی آدمیزاد این قدر بی عرضه است. خانمی که با یک هدیه، با یک محبت راضی می شود. زن ها دلشان خیلی نرم است «وَ لَا شَفِیعَ لِلْمَرْأَةِ أَنْجَحُ عِنْدَ رَبِّهَا مِنْ رِضَا زَوْجِهَا»  (شیخ حرعاملی/ وسائل‏الشیعة/ ج20/ ص:254) شفیعی پرمنفعت تر از خوشنودی شوهرهایتان در نزد خدای متعال ندارید. آن طرفش هم صادق هست یعنی آقا یک کاری کند خانمش از او راضی باشد. ماها اکثرا تک بعدی هستیم اسلام خیلی جامع است می گوید اگر کسی کار نکند ملعون است. اسلام ابعاد مختلفش خیلی مهم است اصلا امتیاز مهم مکتب پیامبر و اهل بیت ما جامع بودنشان می باشد. می فرماید: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (البقرة: 201). پیامبر ما ازدواج کردند، زن های متعدد داشتند، خوش و بش داشتند. اخلاقش، رفتارش، کردارش به جا بود. از رهبانیت نهی می کردند. مواظب باشیم تک بعدی نشویم حالت اعتدال خیلی مهم است ببینیم که خدا از ما چه می خواهد. معتقدم اکثر افراد نفس پرستند نه خدا پرست، نمی گوید خدا چه می خواهد می گوید من چه می خواهم. راه خدا راه فناء شدن است نه راه مرید و مرشد بازی، مواظب باشیم. بزرگی می گفت: که خانم من خیلی خانم خوبی بود موقعی که از دنیا رفت وقتی که می خواستند در قبر بگذارند دفنش کنند با تمام خواست دلم در حضور جمعیت گفتم که ای خدا تو شاهد باش که من از این عیال خیلی راضی هستم. گفت: یک آدم بزرگوار فهمیده ای در جمع بود گفت مردم فهمیدید که این آقا چه گفت، همین برای خانمش بس است. خانمی در حال جان دادن بود شوهرش نشسته بود گریه می کرد خانمش گفت: حتما گریه می کنی که اگر بمیرم چه خواهی کرد؟ گفت: نه گریه می کنم اگر نمیری چه خواهم کرد. این طور نباشیم که مردم به مردنمان بیشتر از زنده بودنمان راضی باشند. خانمی می گفت: حاج آقا وقتی این شوهر ما مسافرت می رود جشنمان در خانه شروع می شود بچه ها آزاد می شوند وقتی هم شوهرم می آید حکومت نظامی می شود همه ساکت می شوند می روند در سوراخ قایم می شوند. 
نمی شود که بگویی من خدا را دوست دارم اما بنده هایش را دوست ندارم این حرف غلطی است خدا که از بنده هایش جدا نیست. ذکر خیلی مهم نیست مذکور مهم است. ذکر رحمت الله است مذکور مقصد است اهل مذکور باشیم نه اهل ذکر، آیة الله مکارم فرمودند: بعضی ها ذکر می گویند ولی گناه می کنند، زیارت عاشوراء می خواند ولی گناه می کند. آقایی آن چنان تو گوش خانمش زد که حدود پانزده سال است که گوش خانمش کر است. لعن های زیارت عاشوراء یک وقت خودمان را نگیرد. «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» (شیخ عباس قمی/ مفاتیح‏الجنان/1/ ص : 457). کل احمد; می فرمودند: به جلسه روضه ای رفتم زیارت عاشوراء که می خواندند وقتی به لعن های زیارت عاشوراء رسیدیم مکاشفه شد دیدم که این لعن ها به سر یک بنده خدایی خورد. من خودم جا خوردم فکر نمی کردم که لعنت های زیارت عاشوراء، زیارت عاشوراء خوان را هم بگیرد. می گفت: آمدم بیرون به رفقاء گفتم که آن بنده خدایی که آنجا نشسته بود کیست؟ گفتند: این اول رباء خوار بازار قم است خون مردم را در شیشه می کند. آیت الله مکارم می فرمود: خانی بود که به افراد ضعیف زور می-گفت. یک سیدی در روستاء بود که مستضعف و عیالوار بود آه در بساط نداشت این خان به او زور می گفت که شما باید مثلا این مقدار گندمت را به من بدهی. ایام عاشوراء بود این خان می گفت که من باید از این سید زهرچشم بگیرم چند تا تفنگدار داشت به تفنگدارهایش می گوید که بروید سید را بگیرید بیاورید. می روند سید را می آورند وقتی که می آورند این خان مشغول خواندن زیارت عاشوراء بود. آقای خان زیارت  عاشوراء با صد لعن و صلوات می خواند. سید اولاد پیامبر را اسیر کردند گفتند چه کارش کنیم همان طور که در حال زیارت عاشوراء خواندن بود اشاره کرد که اگر من حرف بزنم زیارت عاشورایم باطل می شود اشاره کرد که ببرید گردنش را بزنید. 
اگر خوارج نهروان یا ابن ملجم این زمان بودند خیلی مرید داشتند می دانید چقدر ذکر می گفتند، قرآن می خواندند، عبادت می کردند. یکی از رفقاء می گفت: که حاج آقا من چند سال قبل در لندن با بنلادن بودم می گفت داشتم مریدش می شدم. اول وقت از جا بلند می شد می گفت نماز اول وقت دارد دیر می شود ولی به خون شیعه تشنه بود. 
دختر علامه طباطبایی می گفت: وقتی خانه پدرم می آمدم پدرم به استقبال من می آمد این قدر به من احترام می کرد من را می برد در اتاقش می نشاند بعد می رفت برایم چایی می ریخت. می گفتم: باباجان من دختر شما هستم. می فرمودند: دخترم شما مهمان ما هستی، از اولاد پیامبری، سیده هستی. حتی وقتی هم مریض بود نمی گذاشت رخت خوابش را جمع کنم می گفت هر کسی کار خودش را خودش بکند. گاهی خدای متعال به کسی گرفتاری و ابتلاء می دهد وقتی که کاملا مستاصل شد سرش گیج رفت آن وقت به دادش می رسد. ممکن است خدا چهل روز گرفتاری بدهد بخاطر این که بعد از چهل روز حقیقتا خدا را صدا بزنی. خدا در قرآن می فرماید: «و لو فَلَوْ لَا أَنَّهُ کاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» (الصافات: 143،144). این آیه خیلی عجیب است مثلا الآن بگویند کسی حبس ابد می شود خوب چند سال طول می کشد زیاد طور بکشد نود سال است بعد از نود سال دیگر می میرد اما خدا می فرماید: اگر حضرت یونس استغاثه نمی کرد اقرار به ظلم نفسش نمی کرد تا قیامت در شکم ماهی نگهش می داشتیم ولی چون استغاثه کرد گفتیم درش بیاورید تمام شد من همین را می خواستم. یعنی من می خواستم که ببری، اقرار کنی، برگردی، هروقت اقرار کردی و خودت را در مقابل خدا زمین زدی خدا می فرماید که بلندش کنید ولی اگر منم منم بگویی لهت می کنند.

* ذکر مصیبت

حضرت ابوالفضل العباس(ع)

            در خانه باب الحوائج قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس7 برویم که جدا نمی توانیم در عظمت حضرت حتی فکر بکنیم. امام حسین7 این برادر را جلو انداخته است همان طور که خدا امام حسین را جلو انداخته است. خدا می فرماید: هر کسی به زیارت خانه من بیاید اول کار زوار امام حسین را درست می کنم بعد کار حاجی هایی که به زیارت خانه خودم آمدند. خدا می فرماید: اگر به زیارت امام حسین بروید ثواب هر قدمش برابر با زیارت خانه خداست. این جلو انداختن نیست؟ آن وقت خود امام حسین هم حضرت اباالفضل را جلو انداخته است. شما ببینید این هایی که از حضرت اباالفضل حاجت می گیرند بیش از امام حسین هستند یعنی این باب الحوائجی که به حضرت ابالفضل دادند در دستگاه امام حسین شاید زیاد به چشم نمی خورد چون می خواهند به ما بفرمایند که آن جا بروید ایشان باب الحوائجند. شاید هم یک رمزش هم این است که حضرت ابالفضل ناامید شد و طعم تلخ ناامیدی را چشید و دیگر کسی را در خانه اش نا امید نمی کند 
ای آقایی که غم و غصه از چهره برادرت اباعبدالله برطرف کردی یک عنایتی، لطفی، نظری کن. خیلی مهم است که امام به کسی بفرماید که تو برادر منی، یار منی، جان منی، قربانت بروم. برادری که امام نیست ولی امام می گوید جان من به قربانت، حضرت اباالفضل خیلی درجه و رتبه اش بلند است. امام باقر7 فرمود: که برای عمویم اباالفضل رتبه و درجه ای است که تمام شهداء به حال او غبطه می خوردند. مرحوم حائری مازندارانی می گویند: شیخی از علمای عراق اشعار قشنگی برای حضرت اباالفضل سرود، قصیده اش را گفت رسید به این بیت که اباعبدالله به برادرش اباالفضل پناه برد و کمک خواست. شیخ می گوید این مصرع را که گفتم لرزه به بدنم افتاد که نکند بی ادبی باشد یعنی امام حسین بیاید به برادرش پناه ببرد و کمک بخواهد شاید بی ادبی باشد. گفت: من دنباله مصراع را نگفتم ترسیدم، خوابیدم آقا اباعبدالله را خواب دیدم آقا فرمودند که چرا دنباله شعرت را نگفتی؟ گفتم: آقا ترسیدم بی ادبی باشد. آقا فرمود: خوب گفتی درست گفتی دنباله شعرت را هم من خودم درست و کامل می کنم روز عاشوراء من به حضرت اباالفضل پناه بردم. 
تشنگی وقتی زیاد بشود چشم انسان، بینایی اش کم می شود. گرد و غبار عالم را گرفته بود. وقتی آن قدر عطش و تشنگی و جنگ فراگیر شده بود که بین آقا وآسمان هاله ای از دود و تاریکی بود آقا به  اباالفضل گفتند: برادر برو برای بچه ها آب بیاور. آقا اباالفضل ماموریت جنگیدن نداشتند فقط مامور بودند به خیمه ها آب بیاورند. همه امید آقا اباالفضل این بود اگر چه دست در بدن ندارد ولی مشک را به دندان گرفته فرمان امامش را به جا بیاورد آب به بچه ها برساند، اما یک وقتی امیدش ناامید شد تیر به مشک و سینه اش خورد. دیگر نه دست دارد که بجنگد و دفاع کند و نه آب دارد که به خیمه ها برگردد. آقا بین دشمن متحیر ماند که ناگهان نانجیبی آمد عمود آهنی به پیشانی و فرق مبارک آقا اباالفضل زد. یک وقت آقا با صورت از روی اسب به زمین افتادند صدا زدند برادر برادرت را دریاب، آقا سراسیمه آمدند دیدند مشک یک طرف و علم هم یک طرف است برادر هم با پیشانی شکافته به زمین افتاده است. صدا زدند الآن پشت من شکست، امیدم ناامید شد. 
سخنران حجت الاسلام فرح زاد


درباره سايت

مبلغ

الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی‏ بِاللَّهِ حَسیباً39 ( این سنّت خداست در حق ) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می کند.

اطلاعات سايت

  • پست الکترونيک:
  • مدير سايت:
  • تاريخ امروز:
  • وحیدکیانی
کپی برداری از مطالب سایت با دادن لینک کاملا شرعی و قانونی است
  • صفحه نخست
  • وحید کیانی