منبری از استاد انصاریان با عنوان استفاده از فرصتهادر سیره بزرگان دین

متن سخنرانی استفاده از فرصتها، سیره بزرگان دین در موضوع اهتمام به عمر انسان در اسلام در این 

بخش قرار دارد.




از مقدمه روایتى که حاوى چهل مسأله فوق العاده مهم است، استفاده کردیم که وجود مبارک رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به آن مردى که آن مطلب را سؤال کرد و حضرت براى او چهل مسأله فرمودند، مى خواستند بفهمانند که شما اگر راه نجات و سعادت مى خواهید، باید فرصت هایى که در اختیارتان قرار داده شده است، غنیمت بشمارید. فرصت را سرمایه الهى بدانید که پروردگار راه تجارت با این سرمایه را، به روى شما باز کرده و با هدایت پروردگار مى توانیم در این عمر اندک و محدود، این فرصت ها را به عظیم ترین منافع و منفعت دائمى تبدیل کنیم.

روشى که خود انبیا، ائمه(علیهم السلام) و اولیاى الهى داشتند که هرگز فرصتى را به بیهودگى و راه باطل از دست ندادند. شما از طریق قرآن کریم به زندگى انبیا که مراجعه کنید، مى بینید که انبیا(علیهم السلام) حتى تمام حوادث بسیار تلخ دوران عمر خود را به عنوان فرصتى خدایى نگاه کردند و با غنیمت دانستن آن فرصت ها، در مقام صابران قرار گرفتند. این معنا را قرآن کریم بیان مى کند؛ یا در مقام صالحان قرار گرفتند، یا در زمره مقربان؛ چون تاریخ نشان مى دهد که انسان بى علت و بى مایه به جایى نرسیده است.

  • همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جایى رسیده اند

تمجید پروردگار از غنیمت شمارندگان فرصت

به قدرى برخوردهاى اولیاى خدا با فرصت ها زیبا و پرمنفعت بوده است که به خاطر همین برخوردها، پروردگار در قرآن با زیباترین اوصاف از آن ها یاد کرده است. این معنا در قرآن تقریباً در پانصد آیه هست که باید توضیح داده شود. براى نمونه، آیه اى از سوره آل عمران را مى خوانیم که خداوند در این آیه شریفه به بعضى از انبیا و برخى از دوستان واقعى انبیا که درگیر حوادث تلخ شدند اشاره مى کند. پروردگار عزیز عالم برخورد این ها را بیان مى کند که چه برخورد زیبایى بوده است و از طریق همین برخورد زیبا، به نقطه عشق و عاشقى ملکوتى رسیدند.

این عکس العمل پروردگار نسبت به این افراد است. آیه مى فرماید: «وَکَأَیّن مّن نَّبِىّ قتَلَ مَعَهُ رِبّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَآ أَصَابَهُمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ».[1] یعنى، چه بسیار از انبیاى من که دشمن با آن ها درگیر جنگ شد. انبیا اهل جنگ نبودند و علاقه اى به جنگ نداشته و نمى خواستند که جنگ را شروع کنند، اما چه باید مى کردند؟ در مقابل افراد متکبر، مغرور و منحرفى قرار گرفته بودند که نمى خواستند زیر بار حق بروند و در جامعه حق زندگى کنند. اگر به انبیا مى گفتند: ما نمى خواهیم به حرف شما گوش بدهیم و فرهنگ شما را نیز دوست نداریم، قرآن مجید مى گوید: «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِىَ دِینِ».[2] شما مى خواهید در فرهنگ منحرف خود خوش باشید، باشد، ما نیز در فرهنگ خدایى خودمان خوش هستیم.

ایستادگی انبیا(علیه السلام)

امام صادق(علیه السلام) وارد مسجدالحرام شدند که طواف کنند، چند نفر بى دین با سواد را دیدند. بى دین بى سواد، کارى به کار هیچ چیزى ندارد، مگر اینکه از بى دین باسواد فریب بخورد و به نفع هواى نفس او وارد معرکه شود. بى دین هاى با سواد خودشان کنارى مى نشینند و دیگران، به خصوص نسل جوان را جلو مى اندازند. کارى که در تاریخ سابقه دارد. ولى در زندگى انبیا و ائمه(علیهم السلام) سابقه ندارد که نسلى را شستشوى مغزى بدهند و وادارشان کنند که به نفع و جهت شخصى آن ها فریاد بکشند. اما بى دین باسواد، طراح، طرّار، مکّار و حیله گر است و با همان حیله گرى بخشى از نسل جامعه را مى تواند معطّل خودش کند. در نهایت آن نسل متوجه مى شوند که فریب خورده اند و جز ضرر، هیچ چیز نصیب آنها نشد.

هیچ وقت انبیا کارى به کار اسلحه نداشتند. دشمنان، جنگ را به انبیا تحمیل مى کردند. ولى انبیا ایستادگى کردند، چرا؟ براى اینکه شهادت را زیباترین دروازه مى دیدند که از این دروازه خارج مى شوند و در آغوش رحمت خدا مى روند و قرار مى گیرند. خدا عاشق اهل صبر و استقامت است. آن هایى که به خاطر ارزش ها مى ایستند و با دشمن معامله نکرده، ضعف نشان نمى دهند. اوج این مسأله را جریان کربلا، خوب نشان مى دهد. خیلى عجیب است. آنچه که در حادثه کربلا خیلى مهم است، مسأله شناخت این هفتاد و دو نفر از حق و ایستادن براى حق است و این که هر نفرشان یک دنیا معرفت بودند.

فرصت طلبى بچه نه ساله در کربلا

نوشته اند که: امام حسین(علیه السلام) کنار خیمه نشسته بودند. بعد از جنگ عمومى، صبح عاشورا که حدود پنجاه نفر شهید شدند و جنگ به جنگ یک نفره تبدیل شد. امام نشسته بودند، دیدند که بچه نه ساله اى که باید در آغوش پدر و مادر باشد، از خیمه بیرون آمده، بند شمشیر را به گردنش بسته اند؛ چون به اندازه او نبوده که به کمرش ببندند. این بچه با نشاط به طرف میدان به راه افتاد. امام حسین(علیه السلام) به قمر بنى هاشم فرمودند: این بچه را برگردان. قمر بنى هاشم بچه را در آغوش گرفت، آورد و مقابل ابى عبدالله(علیه السلام) بر زمین گذاشت.

امام فرمودند: به کجا مى روى، گفت: جنگ، فرمودند: براى چه؟ گفت: دفاع از شما، فرمودند: پدرت کیست؟ گفت: صبح کشته شد. حضرت فرمود: داغ پدرت براى خانواده ات کافى است، به خیمه برگرد. گفت: مادرم شمشیر را به گردنم بسته است و گفته: اگر برگردى، من از تو راضى نیستم. امام(علیه السلام) گریه کردند. رفت و جنگید. نزدیک به ده نفر را هلاک کرد، اما دشمنان او را گرفتند و سرش را بریدند و به کنار خیمه ها پرت کردند. مادرش بیرون خیمه داشت تماشا مى کرد. مى گفت: فاطمه جان! ما همین مقدار را داشتیم که براى حسین تو بدهیم. زن وقتى بداند که فرصت را چگونه غنیمت بشمارد، به این مقام مى رسد.

این مکتب ما است. این مکتب تازه اى نیست. البته فرهنگ زمان مشرکین و انبیا چگونه است؟ قرآن مى گوید: «قتَلَ مَعَهُ رِبّیُّونَ کَثِیرٌ».[3] وارد شدند که انبیا را بکشند: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیّینَ بِغَیْرِ الْحَقّ ذَ لِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ».[4] پیامبران را به ناحق کشتند و سر بریدند. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: با ارّه دو سر، آنها را به دو نیم کردند، یا زنده زنده در آتش سوزاندند. کسانى را که به مردم مى گفتند: دستتان را به دست ما بدهید تا شما را به بهشت ببریم و درب جهنم را به روى شما ببندیم. آن ها حرف دیگرى نداشتند.

زنان مافوق فرشتگان مقرب

در حق این گونه زن ها که مردآفرین روزگار هستند. یا فرشته مقرّب عرش که به لباس زن است و در کره زمین زندگى مى کند؟ این ها فوق جبرئیل هستند. پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) مى فرماید: این زن ها فوق ملک مقرّب هستند؛ مادر ایستاده بود که سر بریده بچه را جلوى او انداختند. سر بریده بچه نه ساله خود را از روى خاک ها برداشت و بوسید و به سمت لشگر یزید پرت کرد، گفت: چیزى که در راه خدا داده ام پس نمى گیرم. چقدر زیبا فرصت ها را غنیمت دانسته اند که اکنون بعد از این همه سال بنشینیم و راجع به این مادر و بچه و اغتنام فرصت آن ها حرف بزنیم که در طول زندگى انسان ها بى نظیر بوده است.

  • دگر تا جهان هست بزمى چنین نبیند به خود آسمان و زمین

فرصت ها را غنیمت بدانید؛ یعنى فرصت ها سرمایه اى است که با آن تجارت کنید و برنده دنیا و آخرت شوید.

اغتنام فرصت در کنار بستر امیرالمؤمنین(علیه السلام)

روز بیستم ماه رمضان، یک روز بعد از ضربت خوردن امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مردم به کوفه هجوم آوردند که حضرت را زیارت کنند. امام با زهرى که از طریق شمشیر به بدنشان اثر کرده بود و حضرت با خونریزى و شکافته شدن فرق سر، دیگر نه حال حرف زدن و نه حال نشستن داشتند. امام مجتبى(علیه السلام) کنار در آمد و فرمود: پدرم طاقت ملاقات ندارند، بروید. همه رفتند و فقط یک نفر به نام «صعصعة بن صوحان» ماند، ولى در را بسته بودند. امام مجتبى کنار بستر پدر آمدند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) چشم باز کردند، پرسیدند: حسن جان! چرا صداى گریه مى آید؟

امام مجتبى(علیه السلام) فرمود: مردم آمده بودند که شما را ببینند، من آن ها را برگرداندم، اما صعصعة بن صوحان پشت در مانده است. صورتش را روى دیوار گذاشته، گریه مى کند. به او گفتم: برو، مى گوید: من طاقت ندارم بروم، من باید محبوبم را ببینم. یعنى صعصعة اصرار دارد که این فرصت را غنیمت بداند. دیدن على(علیه السلام) بالاترین و زیباترین فرصت است. زیارت على(علیه السلام)، زیارت خدا است. فرمود: حسن جان! در را باز کن تا بیاید. امام مجتبى(علیه السلام) در را باز کردند، صعصعة به کنار بستر امام آمد، صورتش را روى بستر على(علیه السلام) گذاشت.

بعد از چند لحظه که على(علیه السلام) به هوش آمدند و چشم باز کردند، فوراً گفت: مولاى من «عظنى» مرا موعظه کن! امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: باشد. پس گوش بده. صعصعة! روز گذشته رئیس کشور شما بودم، اما آن رئیس امروز گرفتار رختخواب است. تمام حکومت و کشور از دستش بیرون رفته است و فردا اسیر قبر است تا قیامت. این نصیحت من است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) زیبا نصیحت کردند، صعصعة نیز زیبا فرصت را غنیمت دانست.

اغتنام فرصت سید مرتضى هنگام مرگ

یکى از علماى بسیاربزرگ شیعه، به نام سید مرتضى «3» در حال احتضار بود. مى دانید آدمى که در حال احتضار است وضع خانه و خانواده در چه حال است. در زدند، رفتند در را باز کردند، دیدند فیلسوف بزرگ و معروف، ابوریحان بیرونى است. سلام کردند و گفتند: آفا در حال احتضار است. فرمود: آمدم تا ملاقاتش کنم. ابوریحان آمد و کنار رختخواب سید نشست. سید دیگر نفس هایش به شماره افتاده بود. دیدند که چشمش را باز کرد تا ببیند چه کسى براى عیادت آمده است؟ دید ابوریحان بیرونى است.
مسأله بسیار مهمى را از ابوریحان پرسید.

گفت: این مسأله جوابش چیست؟ گویا دیگر مردنى در کار نیست و کلاس درس و مدرسه و معلم و علم است. ابوریحان گفت: من جواب این مسأله فلسفى را به جنابعالى بدهم، چه فایده اى دارد. تو که دارى مى میرى. گفت: اى ابوریحان! وقت خیلى کم است و من دیگر جانم دارد بالا مى آید، تا نمردم جوابش را بگو. من جاهل به این مسأله بمیرم بهتر است، یا عالم؟ اصلاً زیباتر از این مى شود فرصت را غنیمت شمرد؟ وقت خود را حرام نکنید، شما نمى دانید که با این گوهر جوانى، به کجاها مى توانید برسید. شما با این فرصت ها که خدا در اختیارتان قرار داده است، مى توانید چهره معروف جهانى شوید.

آن پروفسور ایرانى، اولین دانشمند و استادى که قلب مصنوعى ساخت که مانند قلب طبیعى کار مى کند، اهل یکى از روستاهاى خرم آباد لرستان و بچه چوپان است. اما عشق به تحصیل از او مخترع قلب مصنوعى مى سازد. خبرنگار پرسید: شما با این مقام علمى، آیا با دین میانه اى دارید؟ گفت: من در شبانه روز، قرآن خواندنم ترک نمى شود و هر چه دارم از خدا دارم. خدا مرا کمک کرده است. فرصت ها را غنیمت بدانید.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »

حجة الاسلام انصاریان


نظرات (۶)

  • سید حسین سیدی وبسايت

    سلام هملباسی عزیز دنبال می شوید اگه امکانشه مطالبما را هم دنبال کنید

    • مدير سايت:

      سلام علیکم به روی چشم

  • وب نظام تمدن نوین اسلامی وبسايت

    احسنت عالی بود

  • محمد مصباح وبسايت

    تشکر از مطلب مفیدتون

  • حدیث روزانه وبسايت

    سلام علیکم خسته نباشید

    احسنت

  • ثاقب 313 وبسايت

    لازم بود بخونم یه همچین چیزایی رو ...:-"
    تشکر حاج آقا

    • مدير سايت:

      موید باشید

  • علی حقیقی وبسايت

    اسلام علیکم

    بسیار مفید و زیبا بود
    دست شما درد نکند

    • مدير سايت:

      خواهش میکنم


فرم ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

درباره سايت

مبلغ

الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی‏ بِاللَّهِ حَسیباً39 ( این سنّت خداست در حق ) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می کند.

اطلاعات سايت

  • پست الکترونيک:
  • مدير سايت:
  • تاريخ امروز:
  • وحیدکیانی
کپی برداری از مطالب سایت با دادن لینک کاملا شرعی و قانونی است
  • صفحه نخست
  • وحید کیانی